Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (5 milliseconds)
English
Persian
scarcely ever
تقریبا هیچوقت
Other Matches
never before
<adv.>
تا به حال هیچوقت
She always ignores her health.
هیچوقت بفکر سلامتی اش نیست
He'll never get anywhere.
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
He'll never amount to anything.
<idiom>
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
Dont ever come here again.
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار.
[اینجا نیا.]
proximately
تقریبا"
wellnigh
تقریبا
sort of
تقریبا
pretty much
تقریبا
approx
تقریبا
nighly
تقریبا
next door to
تقریبا
inexactly
تقریبا
feckly
تقریبا
by a
تقریبا
just about
<idiom>
تقریبا
about
<adv.>
تقریبا
roughly
<adv.>
تقریبا
not much of
<idiom>
تقریبا بد
all but
تقریبا
much
تقریبا
approximately
تقریبا
nearer
تقریبا
nearest
تقریبا
near-
تقریبا
roughly
تقریبا"
some
تقریبا
near
تقریبا
nearing
تقریبا
neared
تقریبا
well-nigh
تقریبا
nearly
تقریبا
well nigh
تقریبا
about two years
تقریبا`
circa
تقریبا
practically
تقریبا"
nears
تقریبا
almost
تقریبا
semi
تقریبا نصف
squarish
تقریبا مربع
subovate
تقریبا بیضی
semis
تقریبا نصف
about two years
تقریبا` دو سال
near vertical
تقریبا عمودی
sort of
<idiom>
تقریبا تا یک حدی
next to impossible
تقریبا نشدنی
nip and tuck
تقریبا برابر
gravel blind
تقریبا کور
approximately
تقریبا به درستی
disobedience
تقریبا" معادل desertion
around 3 in the morning
تقریبا ساعت ۳ صبح
go near to do something
تقریبا کاری را کردن
nlq
کیفیت تقریبا" عالی
thereabout
درهمان نزدیکی تقریبا
nigh
تقریبا نزدیک شدن
it is much the same
تقریبا همان است
approximate
نه دقیق ولی تقریبا درست
roughly speaking
تقریبا بدون رعایت دقت
two cents
<idiom>
تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
approximating
آنچه تقریبا درست است
about as high
تقریبا` همان اندازه بلند
approximates
نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated
نه دقیق ولی تقریبا درست
It's about 2 miles from ...
آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
anasarca
ورم تقریبا شدید پشام
whyŠthere is the answer
شرط در امده تقریبا معنی میدهد
side cast
پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
The book runs to nearly 600 pages.
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
jetstream
باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
fjeld
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
differentiating cicuit
مداری که ولتاژ برون گذاشت ان تقریبا با میزان تغییرولتاژ متناسب است
nihilism
شورش و شدت عمل را توصیه کند مفهومی تقریبا" معادل نهیلیسم و انارشیسم از خودگذشتگی و تن به فنا دادن
ecdysiast
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
cumuli
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
cumulus
ابرهای سفید متراکمی که باقائده تقریبا افقی وارتفاع قائم زیاد با راس گنبدی شکل که در مسیر جریانهای بالارونده قوی شکل میگیرند
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com