English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (7 milliseconds)
English Persian
emprise تقریر عهده دار شدن
Other Matches
dite تقریر
statements تقریر
silent approval تقریر
statement تقریر
dit تقریر
statements تقریر صورتمجلس
statement تقریر صورتمجلس
undertaken عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertake عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
undertakes عهده دار شدن بر عهده گرفتن متعهد شدن
elocution حس تقریر سخن سرایی
elocutionary وابسته بشیوه سخنوری مربوط بحسن تقریر
responsibilities عهده
responsibility عهده
undertaking عهده
on عهده
copes از عهده برامدن
coped از عهده برامدن
cope از عهده برامدن
affords از عهده برامدن
affording از عهده برامدن
afforded از عهده برامدن
afford از عهده برآمدن
copings از عهده برامدن
to be incapable از عهده بر نیامدن
undertaking به عهده گرفتن
charged عهده دار
incumbency عهده داری
take out از عهده برامدن
take over به عهده گرفتن
acquit از عهده برآمدن
entrusted عهده دار
charges عهده دارکردن
charge عهده داری
charge عهده دارکردن
responsible عهده دار
charges عهده داری
drawn on کشیده شدن عهده
guarantees عهده دار شدن
guarantee عهده دار شدن
guaranteed عهده دار شدن
stand عهده دارشدن موقعیت
draw کشیده شدن عهده
draws کشیده شدن عهده
drawen on the national bank عهده بانک ملی
at owner's risks ریسک به عهده مالک
sponsorship عهده گیری اعانت
be up to به عهده کسی بودن
charge some one with به عهده کسی گذاشتن
assumes عهده دار شدن
I am not up to it . It is beyond my control. I cannot cope . از عهده من خارج است
assume عهده دار شدن
take the chair ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
draw on عهده کسی برات کشیدن
hold the fort <idiom> از عهده کاری شاق برآمدن
answer جواب دادن از عهده برامدن
duties on buyer's account حقوق گمرکی به عهده خریداراست
answering جواب دادن از عهده برامدن
answered جواب دادن از عهده برامدن
answers جواب دادن از عهده برامدن
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
carrige forward کرایه به عهده گیرنده کالا
carrier's risk خطرات به عهده حمل کننده
He wI'll give a good account of himself. خوب از عهده اینکار برخواهد آمد
the burden of proof rests of claimant بار اثبات بر عهده شاکی است
the burden of proof rests with اثبات ادعا بر عهده مدعی است
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
see one's way clear to do something <idiom> احساس از عهده کاری برآمدن را داشتن
To assume office . عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
acquitting از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
acquits از عهده برامدن انجام وفیفه کردن
to bear any customs duties هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
owner's risk خطر یاخطرات به عهده صاحب کالا
monopolylogue نمایشی که در ان یک تن عهده دارچند بخش است
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
carrier's risk ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
bisque امتیاز تعادلی که زمان استفاده از ان به عهده بازیگراست
to bear all customs duties and taxes تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
I shall personally undertake tht you make a profit. من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
tenantable repair تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
primary کانالی که ارسسال داده را بین دو وسیله بر عهده دارد
He undertook the primiership at the age of eighty. درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
tackle از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
hanging committee انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
at owner's risk معامله با قید این که هر گونه خسارت به عهده صاحب جنس باشد
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
profit centre قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
devices برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
answering machines نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
answering machine نرم افزار کاربردی روی یک کامپیوتر شخصی که مودمی را که در ارسال صوت را بر عهده دارد کنترل میکند
place utility استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
lu LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است
undertake متعهد شدن عهده دار شدن
undertakes متعهد شدن عهده دار شدن
undertaken متعهد شدن عهده دار شدن
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
dedicated کامپیوتری در شبکه که به چاپگر متصل است و وفیفه مدیریت کارهای چاپ و صنعت چاپ کاربران در شبکه را بر عهده دارد
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
paging فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
declaration of trust افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com