Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
compartment marking
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
Other Matches
cargo master
نوعی هواپیمای باری
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pathfinder
هواپیمای علامت گذار مسیر
pathfinders
هواپیمای علامت گذار مسیر
tied on
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
coding
علامت گذاری
marks
علامت گذاری
demarcation
علامت گذاری
markings
علامت گذاری
marking
علامت گذاری
mark
علامت گذاری
earmarking
علامت گذاری
codes and codification
علامت گذاری
signallzation
علامت گذاری
space mark
علامت فاصله گذاری
bar coding
علامت گذاری ستونی
mark
علامت گذاری کردن
designation system
سیستم علامت گذاری
lettering
علامت گذاری باحروف
marks
علامت گذاری کردن
mark
علامت گذاری روی چیزی
mine spotting
کشف و علامت گذاری مین
mark
نمره گذاری کردن علامت
color codig
علامت گذاری کردن مهمات
marks
نمره گذاری کردن علامت
marking panel
پرده علامت گذاری مین
marks
علامت گذاری روی چیزی
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
tailor's chalk
گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
signed route
جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
judy
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
tick mark
علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
management coding
سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
lead aircraft
هواپیمای نوک یا هواپیمای رهبر هواپیمای هادی در تک هوایی
indexed
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
index
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexes
علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
sea marker
نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
soft sector
علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
burn in
علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
plotters
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
stripped
علامت گذاری شده بسته بندی شده
danbuoy
بویه علامت گذاری بویه راهنما
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
towing
به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
clean aircraft
هواپیمای اماده بلند شدن هواپیمای بدون مخازن خارجی
dive bomber
هواپیمای بمب افکن شیرجه هواپیمای عمودرو
auto cat
هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
division
تقسیمات
divisions
تقسیمات
bogeys
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey
تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
earmarked
نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
moom towng boun
تقسیمات بدن
azimuth resolution
تقسیمات سمتی
underpart
تقسیمات جز بخش فرعی
grand division
تقسیمات بزرگ طبله
ratline
عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
repartition
توزیع مجدد وابسته به تقسیمات
administrations
تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
administration
تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
subregion
یکی از تقسیمات اولیه ناحیه بخش
flying crane
هواپیمای اخراجات هواپیمای جراثقال
fighter
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
fighters
هواپیمای شکاری هواپیمای جنگنده
notional aircraft
هواپیمای قراردادی هواپیمای نمونه
escort aircraft
هواپیمای اسکورت هواپیمای مراقب
annotated print
عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
phratry
درتاریخ یونان واحد قومیت یکی از تقسیمات سه گانه قبیله
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
intercommand
داخل قسمت داخل یکان
nuclide
کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
lost cluster
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
departmentalism
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
hostile track
تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
residential investments
سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment
سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
freighters
باری
utility
باری
unloads
بی باری
sterility
بی باری
empty load
بی باری
barye
باری
unload
بی باری
infertility
بی باری
infecundity
بی باری
unloaded
بی باری
idle runing
بی باری
freighter
باری
idling
بی باری
cooperative scorer
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
lighter
قایق باری
idling cycle
سیکل بی باری
road transport vehicle
ماشین باری
no load voltage
ولتاژ بی باری
lighters
قایق باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load speed
سرعت بی باری
lorries
ماشین باری
scow
یدک کش باری
freight cars
واگن باری
cargo boat
کشتی باری
idle frequency
فرکانس بی باری
idle current
جریان بی باری
cargo ship
کشتی باری
cargo liner
کشتی باری
rafts
قایق باری
freight car
واگن باری
raft
قایق باری
idle period
پریود بی باری
freight trains
قطار باری
freight train
قطار باری
no load condition
حالت بی باری
railroad carriage
واگن باری
vans
واگن باری
lorry
ماشین باری
no load current
جریان بی باری
van
واگن باری
fright car
واگن باری
lighterage
قایق باری
fourgon
واگون باری
neutral position
وضعیت بی باری
praam
باری یاتوپدار
dead weight tonnage
گنجایش باری
idle time
زمان بی باری
motortruck
کامیون باری
garden design
طرح باغی
[با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
idling current connection
اتصال جریان بی باری
lorry
اتومبیل باری گاری
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
autoloading
باری نیم خودکار
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
lighter
کشتی باری کوچک
idle current connection
اتصال جریان بی باری
floating cargo
باری که دردریا است
promiscuity
بی بند و باری جنسی
van
واگن باری سرپوشیده
overload principle
اصل اضافه باری
lorries
اتومبیل باری گاری
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
perfunctory
باری بهر جهت
vans
واگن باری سرپوشیده
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
lift helicopter
هلی کوپتر باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
lighters
کشتی باری کوچک
boxcar
یکنوع واگن باری
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
freighter
کرایه کننده کشتی باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
freighters
کرایه کننده کشتی باری
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
public
روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
fuze
ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing
چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
c a
هواپیمای سی 5 ا
tailless aircraft
هواپیمای بی دم
floatplane
هواپیمای اب
jet airplane
هواپیمای جت
attack plane
هواپیمای تک
triplane
هواپیمای سه باله
monoplane
هواپیمای یک باله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com