English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
traingulation تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
Other Matches
balkanization تقسیم بقطعات ریز
lot کالا بقطعات تقسیم کردن
balkanize ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
stenciled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
survey station ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
surveys نقشه برداری
surveyed نقشه برداری
surveying نقشه برداری
survey نقشه برداری
mapping نقشه برداری
land surveying نقشه برداری
topography نقشه برداری
leveling staff ژالون نقشه برداری
flying levels خط تراز نقشه برداری
cadastral survey نقشه برداری زمینی
surveying نقشه برداری ممیزی
tacheometer دوربین نقشه برداری
surveying مساحی نقشه برداری
surveying instrument الات نقشه برداری
ground survey نقشه برداری زمینی
field survey نقشه برداری زمینی
topographical surveying نقشه برداری ارتفاعی
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
surveying polygon شبکه نقشه برداری
chain survey نقشه برداری زنجیری
surveying error خطای نقشه برداری
mapping نقشه برداری کردن
aerial survey نقشه برداری هوایی
survey control کنترل نقشه برداری
survey land نقشه برداری زمین
surveys نقشه برداری زمینی
stencil plate الگوی نقشه برداری
surveyers notebook دفتر نقشه برداری
surveyed نقشه برداری زمینی
surveying insatrument اسباب نقشه برداری
survey نقشه برداری زمینی
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control نقطه کنترل نقشه برداری
line of sight مسیر دید در نقشه برداری
gunter's chain متر فلزی نقشه برداری
survey control سیستم کنترل نقشه برداری
sight front دید جلو در نقشه برداری
alidade یکی از وسایل نقشه برداری
back sight دید عقب در نقشه برداری
relief نقشه برداری عوارض زمین
connection survey نقشه برداری منطقه ربط
surveyed chart طرح تیر نقشه برداری شده
hypsography نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
line offset method روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
triangulation روش مثلث بندی در نقشه برداری
hydrography نقشه برداری از ابهای روی زمین
triangulation survey نقشه برداری به روش مثلث بندی
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
assumed orientation توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
tribrach گهواره نصب دوربین نقشه برداری
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
master plot نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
cadastral surveys عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
long base method روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
survey information center مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
intermediate sight توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
geodetic surveying تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
stadia points تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
plane table سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
free form نوعی پیمایش نوری که در ان عمل پیمایش توسط علائمی که به وسیله دستگاه ورودی در هنگام ورود اطلاعات داخل می شوند کنترل می گردد
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
bench check کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
polar stereographic سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
constant of the cone زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
bessel method پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
reference datum سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
lambert projection سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
B register 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
astrophotography عکس برداری از ستارگان برای تحقیقات فضایی
picturesqueness شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
emergency establishment تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
collusion برای تعیین قیمت مشترک و یا تقسیم بازار کالامیان خود
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
stack the cards <idiom> برای کسی نقشه کشیدن
modes وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
mode وضعیت تقسیم که در آن سیگنالهای کنترلی برای انتخاب توابع دریافت می شوند
grey scale سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
reseau شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
scribing روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
xerographic عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
cartoon design نقشه شطرنجی فرش برای نشان دادن محل گره زدن
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
hectograph ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
paging روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
fractional T روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
fibre optics لایه شیشهای یا پلاستیکی نازک که قادر به ارسال سیگنالهای نوری است . سیگنال نوری یا لیزری برای نمایش داده ارسالی تقسیم میشود
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
surveys پیمایش
scaling پیمایش
scale factor پیمایش
surveyed پیمایش
scans پیمایش
survey پیمایش
mensuration پیمایش
scanned پیمایش
scan پیمایش
scan line خط پیمایش
traversal پیمایش
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
blueprints نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
closed traverse پیمایش بسته
immeusurableness پیمایش ناپذیری
directional traverse پیمایش سمتی
spanless پیمایش ناپذیر
scan path مسیر پیمایش
scan area ناحیه پیمایش
gaugeable پیمایش پذیر
immeasurability پیمایش ناپذیری
traverse leg شاخه پیمایش
traverse leg ساق پیمایش
traverse station ایستگاه پیمایش
open travers پیمایش باز
traverse پیمایش کردن
optical scanning پیمایش نوری
mensurability پیمایش پذیری
fathomable قابل پیمایش
traverses پیمایش کردن
closing بستن پیمایش
fathomable پیمایش پذیر
traversing پیمایش کردن
traversed پیمایش کردن
traverseal عمل طی کردن پیمایش
immeasurable پیمایش ناپذیر بیکران
padding پیمایش لایه گذاری
cursive scanning پیمایش با یک ترمینال ویدئویی
geodetically موافق قاعده پیمایش
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
surveyor's level تراز مساحی یا پیمایش
traversing حرکت سمتی پیمایش
traverses حرکت سمتی پیمایش
traversed حرکت سمتی پیمایش
traverse حرکت سمتی پیمایش
heliometer الت پیمایش قطر خورشید
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
immeasurably بطور غیر قابل پیمایش
closing azimuth error اشتباه گرای بستن پیمایش
tachymeter دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
mensurable قابل پیمایش واندازه گیری پیمودنی
chain survey پیمایش بدون اندازه گیری زاویه
coherence فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
heliometry پیمایش قوسهای اسمانی یافاصلههای ستارگان قطرپیمایی خورشید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com