English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
subdivision تقسیم مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
Search result with all words
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
Other Matches
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
seconding مجدد
seconded مجدد
furthermore مجدد
seconds مجدد
second مجدد
renewed مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
reflorescence مجدد
furthered مجدد
further مجدد
further on مجدد
cleavage تقسیم
admensuration تقسیم
graduator خط تقسیم کن
allotment تقسیم
divisions تقسیم
dealing تقسیم
allotments تقسیم
admeasurement تقسیم
dispensation تقسیم
branch تقسیم
branches تقسیم
distributions تقسیم
distribution تقسیم
division تقسیم
dispensations تقسیم
allocating تقسیم
sharing تقسیم
allocates تقسیم
apportionment تقسیم
allocate تقسیم
repartition تقسیم
cleavages تقسیم
reorganised تشکیلات مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
remanded بازداشت مجدد
remanding بازداشت مجدد
reproduction تولید مجدد
remand بازداشت مجدد
remarriages ازدواج مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
remarriage ازدواج مجدد
remotion حرکت مجدد
renascence زندگی مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reoccur فهور مجدد
remands بازداشت مجدد
restoration استقرار مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
retrials محاکمه مجدد
reintegration استقرار مجدد
re attachment توقیف مجدد
recounts شمارش مجدد
recounting شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
reissuing چاپ مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
rallies اجتماع مجدد
reissues چاپ مجدد
reapparition فهور مجدد
re claim تقاضای مجدد
re establishment تاسیس مجدد
revisits ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
reissue چاپ مجدد
reactivation فعالیت مجدد
reallocation تخصیص مجدد
rallied اجتماع مجدد
recaption توقیف مجدد
recompile کامپایل مجدد
reeducation تربیت مجدد
rededication اهدا مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reentrance دخول مجدد
reexport صادرات مجدد
reformat فرمت مجدد
regelation انجماد مجدد
regeneracy تولید مجدد
reinfection عفونت مجدد
reebtry تملک مجدد
reebtry دخول مجدد
reconversion گرایش مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconviction محکومیت مجدد
recoupment کسب مجدد
recrystallization تبلور مجدد
reissued چاپ مجدد
rededication تقدیم مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reebtry ورود مجدد
reinsurance بیمه مجدد
retrials ازمایش مجدد
reporduce تولید مجدد
resorption مکیدن مجدد
restart شروع مجدد
repayments پرداخت مجدد
repayment پرداخت مجدد
resupply اماد مجدد
re election انتخاب مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
retransmission مخابره مجدد
resurvey بررسی مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
replenished تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
republication انتشار مجدد
replenishing پرکردن مجدد
rerun اجرای مجدد
replenishing تدارک مجدد
resale فروس مجدد
reversion ترجمه مجدد
retransmission ارسال مجدد
retread process تعمیر مجدد
reinforcement وضع مجدد
recreation خلق مجدد
recreations خلق مجدد
reassurance اطمینان مجدد
reassurances اطمینان مجدد
restatement بیان مجدد
restatements بیان مجدد
recurrence رویدادن مجدد
recurrences رویدادن مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
reproductions تولید مجدد
retaking گرفتن مجدد
comeback دستیابی مجدد
comebacks دستیابی مجدد
re-ran نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-runs نمایش مجدد
retake گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retakes گرفتن مجدد
re-election انتخاب مجدد
replenish تدارک مجدد
redraws رسم مجدد
redrawn رسم مجدد
reloaded بارکردن مجدد
redrawing رسم مجدد
reloading پر کردن مجدد
redraw رسم مجدد
reloading بارکردن مجدد
crossecheck مقابله مجدد
replenish پرکردن مجدد
redrew رسم مجدد
reload پر کردن مجدد
reload بارکردن مجدد
reloaded پر کردن مجدد
redistribution توزیع مجدد
resurgence طغیان مجدد
reloads پر کردن مجدد
repaint رسم مجدد
rehearsal تکرار مجدد
replenished پرکردن مجدد
readjustments سازگاری مجدد
rehearsals تکرار مجدد
regenerate تولید مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com