English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
amitosis تقسیم مستقیم یاخته
Other Matches
auxesis رشد توام باعدم تقسیم یاخته
mitosis تقسیم غیر مستقیم یاختهای میتوز
telophase اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
justifying تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
oogamous دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
divisor عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
dasd Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
baseband 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
trellis coding روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
direct command فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
elicitation کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct fire sights زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
cells یاخته
cell یاخته
acellular بی یاخته
protozoan تک یاخته
protozoon تک یاخته
biont یاخته
unicellular تک یاخته
unicellularity تک یاخته
direct dyes رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
ovum یاخته ماده
ependymal cell یاخته اپاندیم
neurocyte یاخته عصبی
glial cell یاخته گلیایی
phagocytosis یاخته خواری
protoplasm سفیده یاخته
haploid cell یاخته جنسی
gamete یاخته جنسی
pigment cell یاخته رنگی
protozoology تک یاخته شناسی
bacteria میکربهای تک یاخته
cytoplasm سفیده یاخته
germ cell یاخته جنسی
cytology یاخته شناسی
utricle انبان چه یاخته
data cell یاخته داده
blood cells یاخته خون
mesoplast هسته یاخته
blood cell یاخته خون
binary cell یاخته دودویی
storage cell یاخته انباره
cell body جسم یاخته
nerve cell یاخته عصبی
cytology یاخته شناس
betz's cell یاخته بتس
neuron یاخته عصبی
neurons یاخته عصبی
neurone یاخته پی و کاران
neurones یاخته پی و کاران
spermatozoid یاخته نر و متحرک
intercellular واقع در میان یاخته ها
osteoblast یاخته استخوان ساز
neuroblast یاخته رویانی عصبی
heterogamet یاخته جنسی ناهمخوان
gametogenesis تکوین یاخته جنسی
macrophage یاخته بیگانه خواردرشت
accessory cells یاخته های کمکی
astrocyteo نوعی یاخته کمکی
Rod cell یاخته استوانه ای [در چشم]
rod یاخته استوانه ای [در چشم]
body cell یاخته غیر تناسلی
spongioblast یاخته رویانی گلیایی
sarcode سفیده یاخته حیوانی
protozoan وابسته به تک یاخته اغازی
ectoclast بخش خارجی یاخته
plasmic وابسته به سفیده یاخته
plasma membrane غشاء خارجی سفیده یاخته
plasmalemma پروتوپلاسم منطقه خارجی یاخته
trabecula دارای فواصل دربین یاخته ها
spermatozoa یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
spermatozoon یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
achromatin مادهء رنگ ناپذیر هستهء یاخته
photocell یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
rods and cones [in the retina] یاخته های استوانه ای و مخروطی [در شبکیه چشم]
plasmolysis چروک و انقباض سفیده یاخته وخروج از جداریاخته
neurons رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
chromoplast یاخته رنگی که حاوی رنگ قرمز یا زرد میباشد
plastogene اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
nucleole جسمی که در درون هسته یاخته ها یافت میشود هسته هسته
dispensation تقسیم
repartition تقسیم
allocating تقسیم
cleavage تقسیم
cleavages تقسیم
allotments تقسیم
allotment تقسیم
distributions تقسیم
sharing تقسیم
dispensations تقسیم
distribution تقسیم
dealing تقسیم
allocates تقسیم
division تقسیم
divisions تقسیم
branches تقسیم
graduator خط تقسیم کن
branch تقسیم
admensuration تقسیم
allocate تقسیم
admeasurement تقسیم
apportionment تقسیم
straight line code کد مستقیم
straight line code کد خط مستقیم
on line مستقیم
straightish مستقیم
bee line خط مستقیم
first-hand مستقیم
upstanding مستقیم
straight line خط مستقیم
attributive مستقیم
unintermediate <adj.> مستقیم
directed مستقیم
directs مستقیم
straightest مستقیم
firsthand مستقیم
leveled مستقیم
levelled مستقیم
righting مستقیم
righted مستقیم
right مستقیم
levels مستقیم
beeline خط مستقیم
straight مستقیم
level مستقیم
direct <adj.> مستقیم
straight line مستقیم
straighter مستقیم
divider پرگار تقسیم
fifty fifty تقسیم بالمناصفه
fifty-fifty تقسیم بالمناصفه
divided تقسیم شده
subdivision تقسیم مجدد
dividing تقسیم بندی
intersect تقسیم کردن
compartment تقسیم کردن
compartments تقسیم کردن
administer تقسیم کردن
regionalism تقسیم کشوربنواحی
administered تقسیم کردن
subdivisions تقسیم مجدد
dichotomy تقسیم به دو بخش
intersected تقسیم کردن
administering تقسیم کردن
administers تقسیم کردن
intersects تقسیم کردن
separates تقسیم کردن
divisive تقسیم کننده
to share out تقسیم کردن
sortition تقسیم با قرعه
short division تقسیم باختصار
sharing the market تقسیم بازار
severability قابلیت تقسیم
scissor قطع تقسیم
quartile تقسیم شده به 4/3و 4/1
partition function تابع تقسیم
o o line خط تقسیم دیدبانی
meiosis تقسیم سلولی
meiosis تقسیم کاهشی
market segmentation تقسیم بازار
load distribution تقسیم بار
line graduation تقسیم بندی خط
water point نقطه تقسیم اب
zeradivide تقسیم بر صفر
division تقسیم [ریاضی]
go halves <idiom> تقسیم مساوی
give-and-take <idiom> تقسیم کردن
division sign نماد تقسیم
indistributable تقسیم نشدنی
hyphenation تقسیم کلمه
frequency distribution تقسیم فرکانس
distribution box جعبه تقسیم
splice box جعبه تقسیم
distributing box جعبه تقسیم
demultiplexer تقسیم کننده
delay allowance زمان تقسیم
dichotomies تقسیم به دو بخش
compart تقسیم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com