English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (8 milliseconds)
English Persian
fraud تقلب کلاهبرداری
frauds تقلب کلاهبرداری
Other Matches
constructive fraud منظورعملی است که به اعتبارقانون خاص عنوان کلاهبرداری بافته و از این نظر از کلاهبرداری واقعی وارادی متمایز است
sharp practice کلاهبرداری
scams کلاهبرداری
frauds کلاهبرداری
defraudation کلاهبرداری
false pretense کلاهبرداری
fraudlous کلاهبرداری
scam کلاهبرداری
fraud کلاهبرداری
scam کلاهبرداری کردن
defrauded کلاهبرداری کردن
defrauds کلاهبرداری کردن
constructive fraud کلاهبرداری اعتباری
spoof کلاهبرداری مسخره
spoofs کلاهبرداری مسخره
rooks کلاهبرداری کردن
defraud کلاهبرداری کردن
rook کلاهبرداری کردن
scams کلاهبرداری کردن
Phishing کلاهبرداری اینترنتی
frauds کلاهبرداری کلاهبردار
short-changing کلاهبرداری کردن
fraud کلاهبرداری کلاهبردار
fraud حیله کلاهبرداری
short-changes کلاهبرداری کردن
frauds حیله کلاهبرداری
short-changed کلاهبرداری کردن
short-change کلاهبرداری کردن
defrauding کلاهبرداری کردن
swindling تدلیس جزائی کلاهبرداری
It was all a fraud ( gimmeck ) . تمامش کلاهبرداری بود
guilty of fraud محکوم به علت کلاهبرداری
gimmickry استفاده از وسایل اغفال و کلاهبرداری
To swindle someoue . To take someone for a ride. سر کسی کلاه گذاشتن ( کلاهبرداری )
confidence trick کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence tricks کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
swindles کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindled کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
swindle کلاه گذاشتن یابرداشتن کلاهبرداری کردن
falsification تقلب
forging تقلب
deceit تقلب
skullduggery تقلب
malversation تقلب
knavishness تقلب
fakement تقلب
fakery تقلب
deceitfulness تقلب
crossest تقلب
crosses تقلب
cheating تقلب
fraud تقلب
frauds تقلب
deception تقلب
deceptions تقلب
skulduggery تقلب
slurs تقلب
slurring تقلب
crosser تقلب
cross تقلب
slurred تقلب
slur تقلب
clip joint <idiom> شغل سطح پایینی که پراز کلاهبرداری باشد
take someone for a ride <idiom> تقلب کردن
adulterates تقلب کردن
prey on (upon) <idiom> تقلب کردن
pull a fast one <idiom> تقلب کردن
rip off <idiom> تقلب کردن
to chisel تقلب کردن
adulterating تقلب کردن
by indirection ازراه تقلب
fraudulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
cheating does not prosper تقلب نتیجه
fradulent bankruptey ورشکستگی به تقلب
fradulent bankruptcy ورشکستگی به تقلب
square deals تقلب نکردن
sharpen تقلب کردن
square deal تقلب نکردن
sharpened تقلب کردن
presumption of fraud احتمال تقلب
adulterate تقلب کردن
sharpens تقلب کردن
sharpening تقلب کردن
skin game تقلب درقمار
price chiseling تقلب در قیمت
nobble جرزدن تقلب کردن
nobbled جرزدن تقلب کردن
nobbles جرزدن تقلب کردن
To cheat in an examination. درامتحان تقلب کردن
nobbling جرزدن تقلب کردن
fraudlessly بدون حیله یا تقلب
dishonest تقلب امیز دغل
skin game قمار از روی تقلب
gimmickry وسایل اغفال یا تقلب
Cheating( fraud) does not pay ( prosper). تقلب عاقبت ندارد
imposters کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostors کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
impostor کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
underhand حقه بازی تقلب و تزویر
To stack the cards . ورق زدن ( تقلب درقمار )
adulterant مایه تقلب و فساد متقلب
trapdoors روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
trapdoor روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری
To swindle money out of somebody. با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To cheat at cards. درقمار ( ورق بازی ) تقلب کردن
fulham طاس تخته نردی که برای تقلب ساخته شده
gimmick اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
gimmicks اسبابی که در قمار بازی وسیله تقلب و بردن پول ازدیگران شود
machiavelian مبنی براین عقیده سیاسی که برای برپاکردن یک حکومت نیرومند تقلب را نباید
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com