English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
copycat <idiom> تقلید از شخص دیگری
Search result with all words
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
parodies نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
parody نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
Other Matches
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
fakes تقلید
faked تقلید
fake تقلید
sequacity تقلید
mimesis تقلید
imitations تقلید
infringements تقلید
infringement تقلید
imitativeness تقلید
emulation تقلید
apery تقلید
imitation تقلید
mimicry تقلید
personate تقلید کردن از
monkeys تقلید دراوردن
simulafe تقلید کردن
monkey تقلید دراوردن
fabricate تقلید کردن
fabricating تقلید کردن
pantomiming <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
fabricates تقلید کردن
simulations تقلید تمارض
patterning تقلید کردن
fabricated تقلید کردن
terminal emulation تقلید ترمینالی
take for granted <idiom> تقلید از چیزی
impressionist تقلید درآور
mime تقلید دراوردن
mimed تقلید دراوردن
mimes تقلید دراوردن
miming تقلید دراوردن
copyright چاپ و تقلید
copyright حق چاپ و تقلید
impressionists تقلید درآور
copyrights چاپ و تقلید
mock تقلید دراوردن
mocked تقلید دراوردن
mocking تقلید دراوردن
mocks تقلید دراوردن
copyrights حق چاپ و تقلید
emulate تقلید کردن
farce تقلید لودگی
burlesque تقلید و هجوکردن
burlesques تقلید و هجوکردن
imitativeness استعداد تقلید
imitatively از روی تقلید
imitative of تقلید کننده از
imitable قابل تقلید
mimic تقلید کردن
mimicked تقلید کردن
mimicking <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
mimics تقلید کردن
mimetic وابسته به تقلید
pantomime تقلید در اوردن
farces تقلید لودگی
pantomimes تقلید در اوردن
hokeypokey تقلید واداواصول
stereotyped تقلید شده
exemplary شایان تقلید
imitability قابلیت تقلید
mock up تقلید کردن
mimetism تقلید استتاری
emulating <adj.> <pres-p.> تقلید کردن
mimetism تقلید حفافتی
simulation تقلید تمارض
mimesis تقلید واگیری
emulates تقلید کردن
emulated تقلید کردن
countersignature امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
mimesis تقلید هنر از واقعیات
parody تقلید مسخره امیزکردن
inimitable غیر قابل تقلید
burlesque تقلید رقص لخت
parodies تقلید مسخره امیزکردن
burlesques تقلید رقص لخت
birdcall تقلید صدای پرنده
sequacious اهل تقلید تابع
adopting the opinion تقلید در مسائل شرعی
mime تقلید نمایش بدون گفتگو
to go to school to یاد گرفتن یا تقلید کردن از
mimed تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes تقلید نمایش بدون گفتگو
travesties تقلید مسخره امیز کردن
travesty تقلید مسخره امیز کردن
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
miming تقلید نمایش بدون گفتگو
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
simulate تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulating تقلید نشان دادن وانمود کردن
inimitably چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
simulates تقلید نشان دادن وانمود کردن
onomatopoeic به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
transvestism تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
emulation نرم افزار یا سخت افزاری که از سیستم دیگر تقلید میکند
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
transvestites کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
transvestite کسی که در لباس ورفتار ازجنس مخالف خود تقلید میکند
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
extracode توابع کوتاه در سیستم عامل که یک تابع سخت افزاری را تقلید میکند
machines یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
mocking bird یکجور پرنده درامریکای شمالی که صدای مرغان دیگر رابخوبی تقلید میکند
machine یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
machined یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند
Biomimicry تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
positive که متن و گرافیک به رنگ سیاه ری زمینه سفید نشان داده میشود تا از صفحه چاپ شده تقلید کند
in circuit emulator ای که وسیله یا مدار مجتمع را تقلید میکند و وارد یک سیستم جدید یا خطادار میشود برای بررسی صحت کار ان
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
plotter چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
plotters چاپگر با resolution بالا که از رسام تقلید میکند و رسمهای با reselution پایین ایجاد میکند
imit ative deception فریب ایستگاههای گیرنده دشمن با تقلید امواج ایستگاههای ان
AI طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
third به دیگری
another دیگری
thirds به دیگری
tother دیگری
t' other دیگری
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
consecutively یکی پس از دیگری
other متفاوت دیگری
others متفاوت دیگری
heteronomous پیروقانون دیگری
in turn <idiom> یکی پس از دیگری
common of pasturage حق چرادرزمین دیگری
onother's money پول دیگری
We have no other way (alternative). را ه دیگری نداریم
at another time در زمان دیگری
at second hand از قول دیگری
follow suit <idiom> از دیگری تقلیدکردن
assumes تظاهر کردن تقلید کردن
assume تظاهر کردن تقلید کردن
transplanted درجای دیگری نشاندن
transplanting درجای دیگری نشاندن
i had no a شق دیگری نبودکه اختیارکنم
transported انتقال از یک مسیر به دیگری
another kettle of fish <idiom> کاملا متفاوت از دیگری
impersonates خودرابجای دیگری جا زدن
sequentially یکی پس از دیگری به ترتیب
ratio نسبت یک عدد به دیگری
ratios نسبت یک عدد به دیگری
predecease مرگ قبل از دیگری
serially یکی پس از دیگری یا در سری
let a praise thee بگذارد دیگری تورابستاید
it is of a different kind قسم دیگری است
impersonated خودرابجای دیگری جا زدن
to feel for another برای دیگری متاثرشدن
transporting انتقال از یک مسیر به دیگری
one after a یکی درپی دیگری
shuffle off بدوش دیگری گذاردن
transports انتقال از یک مسیر به دیگری
metonymy ذکرکلمهای بمنظور دیگری
personified رل دیگری بازی کردن
personifies رل دیگری بازی کردن
personify رل دیگری بازی کردن
personifying رل دیگری بازی کردن
impersonate خودرابجای دیگری جا زدن
transport انتقال از یک مسیر به دیگری
transplant درجای دیگری نشاندن
transplants درجای دیگری نشاندن
pestiferous فاسدکننده اخلاق دیگری
predecease قبل از دیگری مردن
impersonating خودرابجای دیگری جا زدن
eye baby دیگری که به او نگاه میکند
breach of a close تجاوز به ملک دیگری
converts تغییر چیزی به دیگری
converting تغییر چیزی به دیگری
breach of close تجاوز به ملک دیگری
converted تغییر چیزی به دیگری
convert تغییر چیزی به دیگری
through the grapevine <idiom> از اشخاص دیگری پرسیدن
release اعراض از حق به نفع دیگری
released اعراض از حق به نفع دیگری
releases اعراض از حق به نفع دیگری
another کسی [چیز] دیگری
detinue ضبط مال دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> دنبال روی دیگری
one country or another این یا یک کشور دیگری
i had no a چاره دیگری نداشتم
take the words out of someone's mouth <idiom> حرف دیگری راقاپیدن
assumpsit تقبل دیون دیگری
highbinder جاسوس یا مراقب دیگری
heteronomy پیروی از قانون دیگری
alternately تغییر از یکی به دیگری
subtraction کم کردن یک عدد از دیگری
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
direct objects ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
common of piscary حق ماهی گیری درابهای دیگری
are these a more apples هیچ سیب دیگری هست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com