Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English
Persian
deflation
تقلیل قیمتها
Other Matches
list price
فهرست قیمتها
mark down
کاهش قیمتها
price war
جنگ قیمتها
price levels
سطح قیمتها
The prices have gone up.
قیمتها بالارفته اند
price system
نسبت و رابطه قیمتها با هم
Without regard for prices .
بدون توجه به قیمتها
Price are fixed here .
دراینجا قیمتها ثابت هستند
To keep prices down.
جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
The rise in prices in the European markets.
ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
consumer's surplus
یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
boot
اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
long run equilibrium
موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
subsidy
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
diminution
تقلیل
reductional
تقلیل
cut back
تقلیل
reduction
تقلیل
reductions
تقلیل
weakened
تقلیل دادن
depletable
تقلیل یافتنی
weakening
تقلیل دادن
weakens
تقلیل دادن
reduction of armamentes
تقلیل تسلیحات
depauperate
تقلیل یافته
reduction coefficient
ضریب تقلیل
reducible
تقلیل پذیر
deceleration lane
خط تقلیل سرعت
monetary contraction
تقلیل پول
data reduction
تقلیل داده ها
reducer
تقلیل دهنده
cut back
تقلیل دادن
weaken
تقلیل دادن
reduction ratio
ضریب تقلیل
reducing
تقلیل یافتن
cut
تقلیل دادن
cuts
تقلیل دادن
reduces
تقلیل یافتن
depopulation
تقلیل نفوس
reduce
تقلیل دادن
reduces
تقلیل دادن
reducing
تقلیل دادن
diminish
تقلیل یافتن
diminishes
تقلیل یافتن
lessens
تقلیل یافتن
lessening
تقلیل یافتن
reductive
تقلیل دهنده
reduce
تقلیل یافتن
lessened
تقلیل یافتن
lessen
تقلیل یافتن
depletion
رگ زنی تقلیل
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
partial reduction coefficient
ضریب تقلیل جزئی
diminished
[قوس تقلیل یافته]
reduction of capital
تقلیل سرمایه شرکت
reduced form
فرم تقلیل یافته
depleted
تقلیل درامد ملی
diminished
: تقلیل یافته کاسته
deplete
تقلیل درامد ملی
depletes
تقلیل درامد ملی
depleting
تقلیل درامد ملی
irreducible
غیر قابل تقلیل
single reduction
تقلیل سرعت تکی
deflation
تقلیل میزان پول
depletion
تقلیل درامد ملی
scrimp
نحیف تقلیل دادن
attenuated
تقلیل دادن دقیق شدن
lessening
کمتر کردن تقلیل دادن
lessened
کمتر کردن تقلیل دادن
lessens
کمتر کردن تقلیل دادن
hypothermal
وابسته به تقلیل درجه حرارت
lessen
کمتر کردن تقلیل دادن
reductase
دیاستازی که موجب تقلیل و حل گردد
attenuate
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuating
تقلیل دادن دقیق شدن
diminishing utility
قانون تقلیل تمایل به مصرف
cost reduction
تقلیل قیمت تمام شده
cost saving
درامد حاصل از تقلیل هزینه
cut down
خلاصه کردن تقلیل دادن
attenuates
تقلیل دادن دقیق شدن
uncurtailed bars
ارماتور بدون تقلیل مقطع
disrate
پست کردن تقلیل رتبه دادن
haplosis
تقلیل تعدادکروموزوم ها درنتیجه تقسیم بدو سلول منفرد
laborsaving
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
betterment
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
design strength
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
data reduction
تقلیل داده ها کاهش داده ها
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
iron law of wage
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com