English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
Other Matches
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
reinforcing در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
reenforceŠetc نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
task unit نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
dismiss منفصل کردن یکان مرخص
regrouping دور هم جمع کردن یکان
regrouped دور هم جمع کردن یکان
dismissing منفصل کردن یکان مرخص
regroups دور هم جمع کردن یکان
regroup دور هم جمع کردن یکان
dismisses منفصل کردن یکان مرخص
detach جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detaching جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
passage of lines عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
suppresses سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppress سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
detaches جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
flank پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanking پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flanked پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
refreshed نیروی تازه دادن تقویت کردن
refresh نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshes نیروی تازه دادن تقویت کردن
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
formation یکان
singly یکان یکان
units یکان
unit یکان
augments اضافه کردن تقویت کردن
augment اضافه کردن تقویت کردن
augmented اضافه کردن تقویت کردن
augmenting اضافه کردن تقویت کردن
organization یکان قسمت
active یکان کادر
organizations یکان قسمت
train بنه یکان
train عقبه یکان
exempted station یکان مخصوص
organisations یکان قسمت
combined command یکان مرکب
fire unit یکان اتش
serviced قسمت یکان
service قسمت یکان
presence فرستی در یکان
base unit یکان پایگاهی
strangle دورافتادن از یکان
base unit یکان مبنا
beach organization یکان ساحلی
trained بنه یکان
composite unit یکان مختلط
designator code کد تشخیص یکان
command strength استعداد یکان
logistical command یکان لجستیکی
tactical command یکان تاکتیکی
troop unit یکان سربازدار
troop unit یکان صنفی
troop basis مبنای یکان
mechanized یکان مکانیزه
divisional unit یکان لشگری
combat , echelon یکان رزمی
major command یکان عمده
naval activity یکان دریایی
march unit یکان راهپیمایی
motor unit یکان موتوری
detached unit یکان مامورشده
cavalry unit یکان سوارزرهی
trained عقبه یکان
trains بنه یکان
trains عقبه یکان
combined arms یکان مرکب
command net شبکه یکان
organic یکان سازمانی
installation type نوع یکان
support command یکان پشتیبانی
distinguished unit یکان ممتاز
combatcommand یکان رزمی
pertinent یکان لاحق
muster book دفتروقایع یکان
first seargeant سرگروهبان یکان
service force یکان خدمات
stragglers دورافتاده از یکان
stragglers گم شده از یکان
single unit یکان مستقل
unit supply تدارکات یکان
straggler دورافتاده از یکان
straggler گم شده از یکان
designations اسم یکان
designation اسم یکان
boundaries حدود یکان
boundary حدود یکان
composite یکان مختلط
organizational یکان سازمانی
activities قسمت یکان
activity قسمت یکان
mobility تحرک یکان
retraining command یکان بازاموزی
service unit یکان خدمات
separated یکان مستقل
unit structure سازمان یکان
unit structure استخوانبندی یکان
joint command یکان مشترک
identification code کدشناسایی یکان
unit train بنه یکان
shock troops یکان ضربت
single unit یکان منفرد
composite یکان مرکب
force basis مبنای یکان
motorized یکان موتوری
separates یکان مستقل
separate یکان مستقل
organization chart نمودارسازمان یکان
intercommand بین یکان
mixed یکان مختلط
frontalier یکان مرزی
sergeants سرگروهبان یکان
parent یکان اولیه
air command یکان هوایی
advance gruard یکان جلودار
sergeant سرگروهبان یکان
unit training اموزش یکان
parent یکان لاحق
administrative command یکان اداری
paratroop یکان چترباز
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
suppression خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
recovers جمع اوری یکان
command issuing office دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
unit distribution روش تقسیم به یکان
supported یکان پشتیبانی شده
scheme of command طرح عملیاتی یکان
composition ارایش یکان سازمان
command axis محور حرکت یکان
command liaison شبکه رابط یکان
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
communication chief رئیس مخابرات یکان
search attack unit یکان تجسس و تک ضدزیردریایی
unit kilometer مصرف کیلومتری یکان
type face نوع ارایش یکان
recover جمع اوری یکان
unit journal دفتر روزنامه یکان
recovering جمع اوری یکان
type face نوع چرخش یکان
safety officer افسر تامین یکان
security council شورای حفافتی یکان
command budget estimate براورد بودجه یکان
compositions ارایش یکان سازمان
requesting unit یکان تقاضا کننده
permanent party جمعی دایمی یکان
permanent oppointment اختصاص دایمی به یک یکان
unit distribution روش توزیع به یکان
passive element یکان غیر فعال
beachmaster's unit یکان لجستیک ساحلی
beach unit یکان تهیه بارانداز
using agency یکان استفاده کننده
basic tactical unit یکان مبنای تاکتیکی
commands یکان قرارگاه عمده
stand bearer پرچم دار یکان
commanded یکان قرارگاه عمده
command یکان قرارگاه عمده
staging unit یکان بارگیری کننده
property book دفتر دارایی یکان
service force یکان خدماتی دریایی
mountaineers یکان کوهستانی کوهنورد
mountaineer یکان کوهستانی کوهنورد
requesting unit یکان درخواست کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com