English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
English Persian
desktop تقویم
rating تقویم
ratings تقویم
evaluation تقویم
evaluations تقویم
appraisal تقویم
appraisals تقویم
valuation تقویم
valuations تقویم
calendar تقویم
calendars تقویم
calender تقویم
Other Matches
gregorian calendar تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs تقویم سالیانه تقویم نجومی
julain date تقویم ژولین
information processing تقویم اخبار
value تقویم کردن
values تقویم کردن
appraiser تقویم کننده
appraisable قابل تقویم
almanach تقویم نجومی
ephemeris تقویم نجومی
address calendar تقویم نجومی
calendars تقویم ورزشی
ephermeris تقویم نجومی
calendar تقویم ورزشی
valuing تقویم کردن
air almanac تقویم هوانوردی
assessment تقویم براورد
evaluated تقویم کردن
evaluate تقویم کردن
assessed تقویم کردن
assessing تقویم کردن
assesses تقویم کردن
assess تقویم کردن
assessments تقویم براورد
evaluating تقویم کردن
apprising تقویم کردن
apprise تقویم کردن
evaluates تقویم کردن
estimated تخمین تقویم
apprises تقویم کردن
estimating تخمین تقویم
estimate تخمین تقویم
estimates تخمین تقویم
misestimate بناحق تقویم کردن
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
appraisal تقویم ارزیابی کردن
anno hegirae مطابق تقویم هجری
appraisals تقویم ارزیابی کردن
misvalue اشتباها تقویم کردن
estimations پیش بینی تقویم
estimation پیش بینی تقویم
kalendar تقویم گاه نما
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
appraisement تقویم و ارزیابی مال
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
September نهمین ماه تقویم مسیحی
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
evaluation ارزیابی کردن تقویم اخبار
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
evaluations ارزیابی کردن تقویم اخبار
appraising تقویم کردن تخمین زدن
appraise تقویم کردن تخمین زدن
appraised تقویم کردن تخمین زدن
appraises تقویم کردن تخمین زدن
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
workgroup برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
evaluated تقویم کردن قیمت کردن
processes تقویم کردن تولید کردن
process تقویم کردن تولید کردن
calender year سال کامل تقویم یک سال
evaluating تقویم کردن قیمت کردن
evaluates تقویم کردن قیمت کردن
evaluate تقویم کردن قیمت کردن
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com