English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (6 milliseconds)
English Persian
air almanac تقویم هوانوردی
Other Matches
gregorian calendar تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac تقویم سالیانه تقویم نجومی
aeronautism هوانوردی
aviation هوانوردی
aviation aeronautics هوانوردی
avigation هوانوردی
aviation psychology روانشناسی هوانوردی
aeronautical chart نقشههای هوانوردی
kiwis دانشجوی هوانوردی
kiwi دانشجوی هوانوردی
aeronautics علم هوانوردی
air almanac سالنامه هوانوردی
aeronautics دانش هوانوردی
air mile هوانوردی معادل 3301
aeronautical مربوط به دانش هوانوردی
g suit لباس مخصوص هوانوردی
aeronautic مربوط به دانش هوانوردی
aviationelectronic بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
calendar تقویم
calendars تقویم
evaluation تقویم
appraisal تقویم
valuations تقویم
evaluations تقویم
valuation تقویم
appraisals تقویم
ratings تقویم
rating تقویم
calender تقویم
desktop تقویم
valuing تقویم کردن
calendar تقویم ورزشی
calendars تقویم ورزشی
address calendar تقویم نجومی
almanach تقویم نجومی
appraisable قابل تقویم
appraiser تقویم کننده
ephermeris تقویم نجومی
information processing تقویم اخبار
julain date تقویم ژولین
ephemeris تقویم نجومی
values تقویم کردن
value تقویم کردن
estimating تخمین تقویم
estimated تخمین تقویم
estimate تخمین تقویم
apprising تقویم کردن
apprises تقویم کردن
apprise تقویم کردن
evaluate تقویم کردن
evaluating تقویم کردن
assesses تقویم کردن
evaluates تقویم کردن
evaluated تقویم کردن
assessing تقویم کردن
estimates تخمین تقویم
assessed تقویم کردن
assess تقویم کردن
assessments تقویم براورد
assessment تقویم براورد
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
way point ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
appraisal تقویم ارزیابی کردن
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
appraisals تقویم ارزیابی کردن
appraisement تقویم و ارزیابی مال
estimations پیش بینی تقویم
misestimate بناحق تقویم کردن
estimation پیش بینی تقویم
kalendar تقویم گاه نما
misvalue اشتباها تقویم کردن
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
anno hegirae مطابق تقویم هجری
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
appraised تقویم کردن تخمین زدن
appraise تقویم کردن تخمین زدن
appraises تقویم کردن تخمین زدن
appraising تقویم کردن تخمین زدن
evaluation ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations ارزیابی کردن تقویم اخبار
September نهمین ماه تقویم مسیحی
aeronautical designation کد تخصصی فضانوردی مدرک تخصصی هوانوردی
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
workgroup برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
process تقویم کردن تولید کردن
processes تقویم کردن تولید کردن
evaluating تقویم کردن قیمت کردن
evaluates تقویم کردن قیمت کردن
evaluated تقویم کردن قیمت کردن
evaluate تقویم کردن قیمت کردن
calender year سال کامل تقویم یک سال
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com