English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
English Persian
julain date تقویم ژولین
Other Matches
julain date تاریخ ژولین
gregorian calendar تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacks تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs تقویم سالیانه تقویم نجومی
calendar تقویم
calendars تقویم
valuations تقویم
valuation تقویم
appraisals تقویم
appraisal تقویم
evaluations تقویم
evaluation تقویم
calender تقویم
rating تقویم
desktop تقویم
ratings تقویم
calendars تقویم ورزشی
appraiser تقویم کننده
appraisable قابل تقویم
values تقویم کردن
almanach تقویم نجومی
information processing تقویم اخبار
ephermeris تقویم نجومی
address calendar تقویم نجومی
ephemeris تقویم نجومی
valuing تقویم کردن
air almanac تقویم هوانوردی
calendar تقویم ورزشی
value تقویم کردن
assessment تقویم براورد
evaluating تقویم کردن
evaluates تقویم کردن
evaluated تقویم کردن
evaluate تقویم کردن
assesses تقویم کردن
assessing تقویم کردن
assessed تقویم کردن
assess تقویم کردن
apprise تقویم کردن
assessments تقویم براورد
estimating تخمین تقویم
estimates تخمین تقویم
estimated تخمین تقویم
estimate تخمین تقویم
apprises تقویم کردن
apprising تقویم کردن
misestimate بناحق تقویم کردن
anno hegirae مطابق تقویم هجری
kalendar تقویم گاه نما
appraisement تقویم و ارزیابی مال
misvalue اشتباها تقویم کردن
clock calendar board تخته ساعت / تقویم
assessable قابل ارزیابی یا تقویم
appraisal تقویم ارزیابی کردن
appraisals تقویم ارزیابی کردن
estimations پیش بینی تقویم
estimation پیش بینی تقویم
ratable مشمول مالیات قابل تقویم
September نهمین ماه تقویم مسیحی
evaluations ارزیابی کردن تقویم اخبار
appraising تقویم کردن تخمین زدن
ratable قابل تقویم مشمول مالیات
evaluation ارزیابی کردن تقویم اخبار
appraise تقویم کردن تخمین زدن
appraised تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
appraises تقویم کردن تخمین زدن
rateable مشمول مالیات قابل تقویم
undervaluation تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
Persian [Iranian ] calendar گاه شماری ایرانی [تقویم فارسی]
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraise تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekick تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
Schedule+ برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
workgroup برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
evaluated تقویم کردن قیمت کردن
evaluates تقویم کردن قیمت کردن
evaluate تقویم کردن قیمت کردن
evaluating تقویم کردن قیمت کردن
calender year سال کامل تقویم یک سال
process تقویم کردن تولید کردن
processes تقویم کردن تولید کردن
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com