English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English Persian
assimilate تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating تلفیق کردن همانند ساختن
Other Matches
conflate تلفیق کردن
conflates تلفیق کردن
conflating تلفیق کردن
collate تلفیق کردن
collated تلفیق کردن
conflated تلفیق کردن
collates تلفیق کردن
collating تلفیق کردن
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
hold court <idiom> همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
identical همانند
alike <adj.> همانند
homologous همانند
akin <adj.> همانند
resembling <adj.> همانند
like <adj.> همانند
related <adj.> همانند
equal همانند
equaled همانند
alike همانند
This compares to ... همانند آن ...
similiar همانند
similar <adj.> همانند
similar همانند
equalled همانند
equals همانند
equalling همانند
equaling همانند
simulations همانند سازی
similar همسان همانند
to look like همانند بودن
liked نظیر همانند
like نظیر همانند
simulation همانند سازی
identic notes یادداشتهای همانند
of kin نزدیک همانند
homological همسان همانند
likes نظیر همانند
group identification همانند سازی گروهی
collated تلفیق
collates تلفیق
synthesis تلفیق
collate تلفیق
modulation تلفیق
collating تلفیق
patching together تلفیق
reconciliation تلفیق
syncretism تلفیق
syntheses تلفیق
donnish وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
collator تلفیق کننده
modulator تلفیق کننده
pulse modulation تلفیق تپشی
reconcilable قابل تلفیق
PM تلفیق فازی
compilations تلفیق همگردانی
modulation frequency بسامد تلفیق
compilation تلفیق همگردانی
incorporation پیوستگی تلفیق
amplitude modulation تلفیق دامنهای
fm تلفیق بسامدی
phase modulation تلفیق فازی
frequency modulation تلفیق فرکانس
PM تلفیق مرحلهای
frequency modulation تلفیق بسامدی
schematist تلفیق کننده
frost and kindred phenomena یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
monarchical وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
pulse code modulation تلفیق رمز تپشی
am تلفیق دامنهای odulation
frequecny modulation recording ثبت تلفیق فرکانس
low level modulation تلفیق سطح پایین
modem تلفیق و تفکیک کننده
autogenesis ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
internal modem تلفیق و تفکیک کننده درونی
frequency synthesizer ترکیب یا تلفیق کننده فرکانس
collating sequence توالی ترتیب رشته تلفیق
syncretic تلفیق کننده عقاید مختلف
schematism تلفیق واجتماع اجرام اسمانی
modified frequency modulation recording ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
conflation ترکیب دوعبارت بایکدیگر تلفیق
mfm ثبت تلفیق بسامد اصلاحی
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
dampers دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
hayes compatible modem تلفیق و تفکیک کننده سازگار باهیز
This compares to a total of 36 cases reported in 2009. همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
prepare اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineer اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes درست کردن ساختن اماده کردن
To bear (put up) with somebody. با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
prepares اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make درست کردن ساختن اماده کردن
farraginous تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
to lay it on thick نصب کردن ساختن
gets مجاب کردن ساختن
get مجاب کردن ساختن
getting مجاب کردن ساختن
work up ترکیب کردن ساختن
to manufacture [into] ساختن [درست کردن] [به]
Lous quinze [سبک فرانسوی تلفیق معماری روکوکو و نئوکلاسیک در زمان لوئی پانزدهم]
pcm تلفیق رمزضربان Compatible Plug شرکت تولید تجهیزات کامپیوتری anufacturerodulation
admires متحیر کردن متعجب ساختن
attracted جذب کردن مجذوب ساختن
proscribing ممنوع ساختن تحریم کردن
attracting جذب کردن مجذوب ساختن
tepefy ولرم کردن ملول ساختن
proscribes ممنوع ساختن تحریم کردن
admired متحیر کردن متعجب ساختن
lanes کوچه ساختن منشعب کردن
entombed دفن کردن مقبره ساختن
reproduced چاپ کردن دوباره ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
franked باطل کردن مصون ساختن
incapacitate ناتوان ساختن محجور کردن
entombing دفن کردن مقبره ساختن
frank باطل کردن مصون ساختن
to hammer out ساختن بکوشش درست کردن
redargue متهم ساختن تکذیب کردن
reproduce چاپ کردن دوباره ساختن
avouch تضمین کردن مستقر ساختن
entombs دفن کردن مقبره ساختن
lane کوچه ساختن منشعب کردن
franking باطل کردن مصون ساختن
proscribed ممنوع ساختن تحریم کردن
surprize متعجب ساختن غافلگیر کردن
illuminates درخشان ساختن زرنما کردن
fraternises برادری کردن متفق ساختن
fraternize برادری کردن متفق ساختن
detects کشف کردن نمایان ساختن
destroys ویران کردن نابود ساختن
improvise انا ساختن تعبیه کردن
inculcating جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcated جایگیر ساختن تلقین کردن
fraternising برادری کردن متفق ساختن
inculcates جایگیر ساختن تلقین کردن
detecting کشف کردن نمایان ساختن
destroy ویران کردن نابود ساختن
improvises انا ساختن تعبیه کردن
inculcate جایگیر ساختن تلقین کردن
destroying ویران کردن نابود ساختن
fraternised برادری کردن متفق ساختن
fraternized برادری کردن متفق ساختن
highlighting روشن ساختن مشخص کردن
illuminating درخشان ساختن زرنما کردن
attract جذب کردن مجذوب ساختن
to cotton together باهم ساختن یارفاقت کردن
illuminate درخشان ساختن زرنما کردن
agonise معذب ساختن متاثر کردن
subduing مقهور ساختن رام کردن
to cotton with each other باهم ساختن یارفاقت کردن
discompose مضطرب ساختن پریشان کردن
proscribe ممنوع ساختن تحریم کردن
subdues مقهور ساختن رام کردن
fraternizing برادری کردن متفق ساختن
surprises متعجب ساختن غافلگیر کردن
subdue مقهور ساختن رام کردن
fraternizes برادری کردن متفق ساختن
improvising انا ساختن تعبیه کردن
pt down هرز اب ساختن منکوب کردن
emboss مزین کردن پرجلوه ساختن
surprise متعجب ساختن غافلگیر کردن
serialized نوبتی کردن پیاپی ساختن
prepares مهیا ساختن مجهز کردن
violates بی حرمت ساختن مختل کردن
violated بی حرمت ساختن مختل کردن
serializes نوبتی کردن پیاپی ساختن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
retard کند ساختن معوق کردن
retarding کند ساختن معوق کردن
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
retards کند ساختن معوق کردن
incapacitating ناتوان ساختن محجور کردن
tumify اماس کردن متورم ساختن
perpetuate دائمی کردن جاودانی ساختن
incapacitates ناتوان ساختن محجور کردن
serialize نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises نوبتی کردن پیاپی ساختن
internalizing باطنی ساختن داخلی کردن
assimilate هم جنس کردن شبیه ساختن
detect کشف کردن نمایان ساختن
prepare مهیا ساختن مجهز کردن
assimilates هم جنس کردن شبیه ساختن
please خشنود ساختن کیف کردن
pleases خشنود ساختن کیف کردن
obliges وادار کردن مرهون ساختن
internalizes باطنی ساختن داخلی کردن
assimilating هم جنس کردن شبیه ساختن
obliged وادار کردن مرهون ساختن
spellbind مجذوب کردن مفتون ساختن
prey دستخوش ساختن طعمه کردن
oblige وادار کردن مرهون ساختن
assimilated هم جنس کردن شبیه ساختن
serialised نوبتی کردن پیاپی ساختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com