English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (16 milliseconds)
English Persian
inoculative تلقیح کننده
inoculator تلقیح کننده
inseminator تلقیح کننده
Other Matches
inoculation تلقیح
insemination تلقیح
vaccination تلقیح
inoculations تلقیح
inoculable قابل تلقیح
inoculated تلقیح کردن
inoculating تلقیح کردن
inoculate تلقیح کردن
inoculable تلقیح پذیر
inoculates تلقیح کردن
impregnated پارچه تلقیح شده
inseminating افشاندن تلقیح کردن
plolinate با گرده تلقیح کردن
inseminate افشاندن تلقیح کردن
inseminated افشاندن تلقیح کردن
inseminates افشاندن تلقیح کردن
vaccinates برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinating برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinate برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinated برضد بیماری تلقیح شدن
to i. the germs of a disease میکربهای یک ناخوشی را به کسی تلقیح کردن
autoinoculation تلقیح کسی با مایه بدن خودش
impregnated پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
immune مقاوم دربرابرمرض بر اثر تلقیح واکسن دارای مصونیت قانونی وپارلمانی
NCR paper کاغذ خاص تلقیح شده با مواد شیمیایی که به صورتهای مختلف استفاده میشود. پس از چاپ گرفتن این کاغذ با چاپگر impact
agamic بی نیازی از جفت گیری بی نیازی از تلقیح
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
tracker پی کننده
prater پچ پچ کننده
prattfall پچ پچ کننده
benders خم کننده
fillets پر کننده
refutative رد کننده
refuser رد کننده
renunciant کننده
fillet پر کننده
crusher له کننده
filler پر کننده
filleting پر کننده
skittish رم کننده
deletive حک کننده
refutatory رد کننده
solver حل کننده
fillers پر کننده
filleted پر کننده
rebutter رد کننده
bender خم کننده
renunciant رد کننده
deflective کج کننده
attacking تک کننده
whisperer پچ پچ کننده
noncommittal رد کننده
fluxing oil اب کننده
ear-splitting کر کننده
swooner غش کننده
commulator یک سو کننده
surfy کف کننده
squelcher له کننده
wheeziest خس خس یا خر خر کننده
hoppers لی لی کننده
trackers پی کننده
syncopator غش کننده
repudiationist رد کننده
spurner رد کننده
crepitant خش خش کننده
catterer پچ پچ کننده
squasher له کننده
hopper لی لی کننده
attenuant اب کننده
bidders کننده
mitigatory کم کننده
mumbler من من کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
wheezy خس خس یا خر خر کننده
jaberer پچ پچ کننده
fizzy کف کننده
mitigative کم کننده
percutient دق کننده
bidder کننده
mauler له کننده
solvents اب کننده
solvent اب کننده
puffer پف کننده
bandwidth یچ کننده
abjurer or abjuror کننده
doer کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com