English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
indoctrination تلقین فکری
Other Matches
dictation تلقین
suggestions تلقین
suggestion تلقین
promptings تلقین
prompting تلقین
dictations تلقین
inculcation تلقین
indirect suggestion تلقین غیرمستقیم
insinuates تلقین کردن
insinuated تلقین کردن
prestige suggestion تلقین اعتباری
posthypnotic suggestion تلقین پس هیپنوتیسمی
insinuate تلقین کردن
insti تلقین تدریجی
insufflate تلقین کردن
inculcator تلقین کننده
suggest تلقین کردن
suggests تلقین کردن
suggesting تلقین کردن
suggested تلقین کردن
self hypnosis تلقین به نفس
induced تلقین کردن
induces تلقین کردن
autosuggestion تلقین بنفس
inducing تلقین کردن
autosuggestion تلقین به خود
countersuggestion تلقین مخالف
induce تلقین کردن
doughface تلقین پذیر
indoctrinating تلقین کردن
verbal suggestion تلقین کلامی
indoctrinates تلقین کردن
indoctrinate تلقین کردن
suggestibility تلقین پذیری
indoctrinated تلقین کردن
instilment ریزش و تلقین تدریجی
empathy انتقال فکر تلقین
inculcated جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate جایگیر ساختن تلقین کردن
abreact تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
to i. person with an opinion عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
brainwashing تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
brainwash تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
notional فکری
reflectional فکری
excogitative فکری
mental فکری
cerebral فکری
conceptual فکری
braininess فکری
intellectual فکری
inconsiderateness بی فکری
incogitancy بی فکری
incogitance بی فکری
irreflection بی فکری
intellectuals فکری
narrow minddedness کوتع فکری
brain work کار فکری
ideological war جنگ فکری
insularism کوته فکری
obsessive rumination نشخوار فکری
dyslogia گفتارپریشی فکری
mental work کار فکری
perspicuity روش فکری
intellectual capital سرمایه فکری
prudery کوته فکری
head work کار فکری
heartsease اسایش فکری
ideational shield سپر فکری
provinciality کوته فکری
sentience زندگی فکری
ideo motor فکری- حرکتی
visualization تجسم فکری
infantilism of thought کوته فکری
reflective فکری بازتابی
perspectives جنبه فکری
enlightenment روشن فکری
notion ادراک فکری
perspective جنبه فکری
obsession وسواس فکری
obsessions وسواس فکری
provincialism کوته فکری
caprice تمایل فکری
caprices تمایل فکری
captivity گفتاری فکری
mechanical غیر فکری
fanaticism کوته فکری
notions ادراک فکری
habiliment جامه استعداد فکری
ideo motor act عمل فکری- حرکتی
that is a good idea خوب فکری است
brainstorm اشفتگی فکری موقتی
He is an inconderate person . آدم بی فکری است
equanimity تعادل فکری انصاف
psychopathy اختلالات فکری وروانی
brainstorms اشفتگی فکری موقتی
intellectualize بصورت فکری در اوردن
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
absolute آزاد از قیود فکری
thoughtless لاقید ناشی از بی فکری
sympathizers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
obsessive compulsive state حالت وسواس فکری- عملی
pixilated دارای عدم تعادل فکری
sympathisers طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathetically ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
to be i. with an idea فکری در کسی تاثیر نمودن
morons فرد فاقد رشد فکری
She's quite a back number. <idiom> او [زن] آدم کهنه فکری است.
(have a) bee in one's bonnet <idiom> فکری که مکررا به ذهن میآید
moron فرد فاقد رشد فکری
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
To dismiss something from ones thoughtl . فکری را از سر خود بیرون کردن
ideology روش فکری فرد یا طبقه خاص
obsessive compupsive disorer روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
He is most suitable for brain work . خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
tabula rasa مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
idological parties احزاب دارای روش فکری خاص
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
ideologies روش فکری فرد یا طبقه خاص
psychomotor ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
psychokinesis عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
Marxism روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
orthopsychiatry تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Mentally retarded children. کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
churns بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
radicalism روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
cult هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churn بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
cults هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
churned بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
aeolist انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
feel out <idiom> صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
stalinism سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
parochialism محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
evolutionism روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
egalitaire روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
trotskism سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
dialectic البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
outside agency شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
prepossess تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
escapism هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
poomse نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
idealism روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
objectivism روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideologies روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
ideology روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
erastianism سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
induce تحریک کردن تلقین کردن
inducing تحریک کردن تلقین کردن
induced تحریک کردن تلقین کردن
induces تحریک کردن تلقین کردن
dogmatism دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
controvrsism روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
internationalism روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizons افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com