English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
gas pump تلمبه بنزین
petrol pump تلمبه بنزین
Other Matches
gasoline سوخت موتورهای بنزینی بنزین موتور بنزین
water pump تلمبه اب
antliae تلمبه
pumped تلمبه
pumpman تلمبه زن
pumps تلمبه
guns تلمبه
pump تلمبه
pumper تلمبه زن
antlia تلمبه
gun تلمبه
pump صدای تلمبه
fule pump تلمبه سوخت
lift pump تلمبه کششی
pump تلمبه زنی
pump house تلمبه خانه
metal spray gun تلمبه فلزپاش
helical pump تلمبه حلزونی
pumped صدای تلمبه
heat pump تلمبه گرمایی
displacement pump تلمبه حجمی
force pump تلمبه فشاری
grease gun تلمبه ی گریسکاری
air pump تلمبه هوا
acid pump تلمبه اسید
bicycle pump تلمبه دوچرخه
guns تلمبه دستی
gun تلمبه دستی
garden engine تلمبه اب پاش
pumps صدای تلمبه
pumps تلمبه زنی
grease guns تلمبه ی گریسکاری
diffusion pump تلمبه پخشی
pulsimeter تلمبه بخار
pumping ststion جایگاه تلمبه
to pump up تلمبه زدن
pumping ststion تلمبه خانه
spary gun تلمبه تزریق
spray gun تلمبه سمپاش
suction pump تلمبه مکنده
pumping تلمبه زنی
suction pump تلمبه مکشی
pumping station تلمبه خانه
pump dale لوله تلمبه
pump cistern مخزن تلمبه
pulsometer تلمبه بخار
pumped تلمبه زنی
pump barrel سیلندر تلمبه
fuels بنزین
storm bird بنزین
benzine بنزین
fuelling بنزین
fuelled بنزین
benzole بنزین
fueled بنزین
fuel بنزین
gas بنزین
gases بنزین
petrol بنزین
gasoline بنزین
gasses بنزین
gasolene بنزین
gassed بنزین
motor sprit بنزین
to pump dry با تلمبه خشک انداختن
circular casing pump تلمبه پا بده دایرهای
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
double suction pump تلمبه با مکش دو طرفه
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
radial flow pump تلمبه با جریان شعاعی
hand lever operated grease gun تلمبه دستی گریس
sprays دواپاشی تلمبه سم پاش
sump pump تلمبه لجن کشی
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
caulking gun تلمبه بتونه زنی
blade پره تلمبه تیغ
pumps با تلمبه خالی کردن
rams تلمبه کلوخ کوب
rammed تلمبه کلوخ کوب
ram تلمبه کلوخ کوب
pump با تلمبه خالی کردن
sprayed دواپاشی تلمبه سم پاش
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
spraying دواپاشی تلمبه سم پاش
spray دواپاشی تلمبه سم پاش
suction مکش سوپاپ تلمبه
pumped با تلمبه خالی کردن
petrol container فرف بنزین
gasoline dump باک بنزین
light gasolin بنزین سبک
petrol filter صافی بنزین
naphtha بنزین سنگین
gasoline electric بنزین الکتریکی
gases بنزین گازمعده
gasolinic وابسته به بنزین
high grade petrol بنزین سوپر
premium grade petrol بنزین سوپر
petrol pipe لوله بنزین
phenyl اصل بنزین
petrol can باک بنزین
gassed بنزین گازمعده
filling stations پمپ بنزین
gasses بنزین گازمعده
Premium gas بنزین سوپر
filling station پمپ بنزین
gas station پمپ بنزین
gas stations پمپ بنزین
gas بنزین گازمعده
gas injection تزریق بنزین
gas tank پودر بنزین
gas tank بخار بنزین
gas injection پاشش بنزین
petrol pump پمپ بنزین
petrol tank مخزن بنزین
gas storage مخزن بنزین
gas inlet valve needle ژیگلور بنزین
gas recovery بازیابی بنزین
gas level سطح بنزین
gasoline barrel بشکه بنزین
avgas بنزین هواپیما
gasoline consumption مصرف بنزین
gasoline can قوطی بنزین
aviation gasoline بنزین هواپیما
gasoline drum بشکه بنزین
gas pump پمپ بنزین
fuel filter صافی بنزین
fuel pump پمپ بنزین
capacity [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
lift [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
to pump up a tire تایری را با تلمبه باد کردن
discharge rate [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumped باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
pump باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumps باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
storm bird بنزین ریختن ماشین
petrol بنزین گیری کردن
unleaded petrol بنزین بدون سرب
gas air mixture مخلوط بنزین و هوا
pr etrol filling station ایستگاه پمپ بنزین
petrol injection pump پمپ تزریق بنزین
gasholders محل نگهداری بنزین
petrol feed pump پمپ تغذیه بنزین
gasholder محل نگهداری بنزین
gasoline gels بنزین تغلیظ شده
gasoline dump مخزن موقتی بنزین
gasoline brick بنزین بااکتان بالا
gasoline brick بنزین خوش سوز
gas synthesis ترکیب مصنوعی بنزین
gas inlet valve needle سوزن شیرورودی بنزین
gas form natrural gas بنزین از گاز طبیعی
benzoline بنزین خام یاپالوده نشده
petrol gage دستگاه اندازه گیری بنزین
service station ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
service stations ایستگاه پمپ بنزین بزرگ
Where is the neareset petrol station? نزدیکترین پمپ بنزین کجاست؟
gas saving صرفه جویی در مصرف بنزین
gas form natrural gas بنزین حاصله از گاز طبیعی
serivce station ایستگاه بنزین گیری وتعمیرگاه
They were falling over one another to get petrol(gasoline). برای خرید بنزین سرودست می شکستند
The gas station is nearby . پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
gas level gauge دستگاه اندازه گیری سطح بنزین
The bus stopped for fuel [ to get gas] . اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
mpg مخفف مسافت طی شده با یک گالن بنزین
class iii supplies اماد طبقه 3 بنزین و موادروغنی وسوختی
hydraulic ram تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
stirrup pump تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
to fang a pump براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
throttled جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
Gasoline is volatile . بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
throttling جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
contraband of war قاچاق اسلحه ومهمات جنگی و متفرعات ان از قبیل بنزین و لاستیک
napalmed ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalms ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalming ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
napalm ماده مخصوص تغلیظ بنزین وتهیه بمب اتش زا و پرتاب شعله
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
benzene هیدروکربور معطر وبی رنگی بفرمول 6H6C که ازتقطیر قطران بدست میامد بنزین
gummed رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gum رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
mity mite سم پاش تلمبه سم پاش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com