Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
synchronous telegraphy	تلگراف همزمان
Other Matches
wire	تلگراف کردن تلگراف زدن
wires	تلگراف کردن تلگراف زدن
processor	به صورت همزمان همزمان کار کند
telegraphing	تلگراف
telegraphy	تلگراف
telegraphy	فن تلگراف
telegraphed	تلگراف
telegraphically	با تلگراف
cablegram	تلگراف
telegrams	تلگراف
telegram	تلگراف
cabled	تلگراف
telegraph	تلگراف
telegraphs	تلگراف
cable	تلگراف
telegraph	دستگاه تلگراف
radiotelegraphic	تلگراف بی سیم
duplex telegraphy	تلگراف دوگانه
duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی
telegraphs	تلگراف کردن
central office	تلکس و تلگراف
spark sending	تلگراف جرقهای
radiotelegraphy	تلگراف بی سیم
by wire	بوسیله تلگراف
radioteletype	تلگراف بی سیم
line telegraphy	تلگراف خطی
wireless	تلگراف بی سیم
radio telegraphy	تلگراف بیسیم
wirelesses	تلگراف بی سیم
radiotelegraph	تلگراف بی سیم
phonoplex telegraphy	تلگراف فونوپلکس
radiotelegraph	رادیو تلگراف
relay magnet	رله تلگراف
multiple telegraphy	تلگراف چندگانه
impluse telegraphy	تلگراف ایمپولزی
dispensers	نافرهزینه تلگراف
telegram	تلگراف کردن
telegrapher	تلگراف کننده
telegraphic alphabet	الفبای تلگراف
telegraph	تلگراف کردن
telegraphic key	شستی تلگراف
telegraphed	دستگاه تلگراف
wireless telegraphy	تلگراف بیسیم
telegraphed	تلگراف کردن
cabled	تلگراف کردن
cable	سیم تلگراف
telegraphing	تلگراف کردن
cable	تلگراف کردن
cabled	سیم تلگراف
telegraphing	دستگاه تلگراف
telegraphs	دستگاه تلگراف
telegrams	تلگراف کردن
telegraph alphabet	الفبای تلگراف
dispenser	نافرهزینه تلگراف
telegraph apparatus	دستگاه تلگراف
telegraph cable	کابل تلگراف
telegraph engineering	تکنیک تلگراف
telegraph key	تکمه تلگراف
telegraph relay	رله تلگراف
radiotelegram	مخابره تلگراف بیسیم
multiplex telegraphy	تلگراف چند جهتی
radiotelegraph	تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraphic	تلگراف رادیویی کردن
quadruplex telephony	تلگراف تمام جهتی
trunks	تلگراف یا تلفن بدنه
trunk	تلگراف یا تلفن بدنه
ink writer	در تلگراف مرکب نویس
interband telegraphy	تلگراف باند میانی
central telegraph office	مرکز تلگراف اصلی
keyboard printing telegraph	تلگراف ثبات تکمهای
aerogram	مخابره با تلگراف بی سیم
quadruplex telegraphy	تلگراف تمام جهتی
fire alarm telegraph	تلگراف اتش سوزی
rewiring	دوباره تلگراف زدن
quadruplex circuit	تلگراف تمام جهتی
surface line	خط تلفن و تلگراف تعجیلی
rewired	دوباره تلگراف زدن
wireway	سیم تلگراف و تلفن
polar duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی قطبی
rewire	دوباره تلگراف زدن
rewires	دوباره تلگراف زدن
phantoplex telegraphy	تلگراف چهار سیمی مرکب
cabled	پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable	پیغام تلگرافی تلگراف زدن
surface line	خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
heliographic	مربوط به مخابره تلگراف افتابی
wirelesses	بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless	بابی سیم تلگراف مخابره کردن
ccitt	کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
relays	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relay	دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
phonopore	اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
morse alphabet or code	الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
DC	روش ارتباط با استفاده از باسهای روی یک مدار سیمی مثل سیستم تلگراف
concurrent	همزمان
simultaneous	همزمان
parallelling	همزمان
isochrone	همزمان
coincidentally	همزمان
paralleled	همزمان
parallels	همزمان
parallel	همزمان
synchronic	همزمان
proportional	همزمان
simultaneously	همزمان
synchronizer	همزمان گر
paralleling	همزمان
contemporary	همزمان
contemporaries	همزمان
synchronous	همزمان
parallelled	همزمان
isochronous	همزمان
synchronous vibrator	لرزه گر همزمان
concentred elimination	حذف همزمان
concentred exchange	تبادل همزمان
concentred reaction	واکنش همزمان
synchronizes	همزمان کردن
concurrent execution	اجرای همزمان
concurrent operation	عملکرد همزمان
concurrent processing	پردازش همزمان
synchronizing	همزمان سازی
synchronous network	شبکه همزمان
concurrent	تقریباگ همزمان
synchronous transmission	مخابره همزمان
synchronous speed	سرعت همزمان
synchroscope	همزمان نما
concurrent	همرو همزمان
synchronous condenser	خازن همزمان
concurrently	اجرای همزمان
synchronous transmission	انتقال همزمان
synchronous reactance	راکتانس همزمان
concurrent reinforcement	تقویت همزمان
synchronous operation	عملیات همزمان
synchronize	همزمان کردن
simultaneous extinction	خاموشی همزمان
synchronised	همزمان کردن
synchronous device	دستگاه همزمان
synchronous phase advance	خازن همزمان
synchronous communication	ارتباط همزمان
coinciding	همزمان بودن
coincides	همزمان بودن
coincided	همزمان بودن
coincide	همزمان بودن
synchronous admittance	گذرایی همزمان
selsyn	موتور همزمان
simultaneity	همزمانی همزمان
synchronized sweep	روبش همزمان
synchronization	همزمان سازی
synchronic	همگاه همزمان
synchrinized	همزمان بودن
syncheronous communications	مخابره همزمان
synchronous generator	مولد همزمان
synchronising	همزمان کردن
concurrent validity	اعتبار همزمان
concurrent variation	تغییر همزمان
synchronises	همزمان کردن
synchronous motor	موتور همزمان
synchronous machine	ماشین همزمان
simultaneous processing	پردازش همزمان
synchronous impedance	ناگذرایی همزمان
concurrent training	اموزش همزمان
concurrent program execution	اجرای همزمان برنامه
simultaneous input/output	ورودی و خروجی همزمان
simultaneous color television	تلویزیون رنگی همزمان
synchronizer	دستگاه همزمان کننده
synchronizing pulses	ضربههای همزمان سازی
volley fire	پرتاب همزمان گلوله ها با هم
synchronizing separator	جداکننده همزمان سازی
binary synchronous communication	ارتباطات همزمان دودویی
full duplex	پروتکل دوسوی همزمان
held ball	گرفتن همزمان توپ
acoustic synchronizer	همزمان ساز صوتی
horizontal synchronizing	همزمان ساز افقی
coincident penalty	پنالتی همزمان دو تیم
compatability	قابلیت کار همزمان
synchronizing torque	گشتاور پیچشی همزمان
synchronizing signal	پیام همزمان ساز
two way simultaneous operation	عملکرد همزمان دو طرفه
concurrent programming	برنامه نویسی همزمان
paralleling	که همزمان ارسال شود
paralleling	که همزمان ارسال می شوند
paralleled	که همزمان ارسال شود
parallelled	که همزمان ارسال شود
parallelled	که همزمان ارسال می شوند
parallels	که همزمان ارسال می شوند
parallel	که همزمان ارسال می شوند
parallelling	که همزمان ارسال شود
parallel	که همزمان ارسال شود
parallelling	که همزمان ارسال می شوند
parallels	که همزمان ارسال شود
paralleled	که همزمان ارسال می شوند
common carrier	شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
synchronises	همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising	همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplex	ارسال داده در دو جهت همزمان
synchronizing limiter	لامپ مراقب همزمان سازی
mainframe computer	مانند تعداد عملوند همزمان
duplexes	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing	اجرای همزمان فعالیتهای ورودی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com