English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
skim تماس اندک
skimmed تماس اندک
skims تماس اندک
Other Matches
nibbled گاز زدن اندک اندک خوردن
nibble گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbling گاز زدن اندک اندک خوردن
nibbles گاز زدن اندک اندک خوردن
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
low کم اندک
slighting اندک
drib اندک
slights اندک
little اندک
niggling اندک
scrimp اندک
slight اندک
slighted اندک
fewest اندک
fewer اندک
few اندک
slighter اندک
slightest اندک
modicum اندک
scant اندک
paucity اندک
low test اندک
scantling اندک
paul اندک
thrum اندک
scruple اندک
scarcest اندک
scarcer اندک
scarce اندک
priggism اندک بینی
glimmers درک اندک
glimmered درک اندک
glimmer درک اندک
sprinkling شمار اندک
sprinkling میزان اندک
skimpy اندک نحیف
ounces چیز اندک
ounce چیز اندک
whit ابدا اندک
scantier اندک قلیل
in a short time در اندک زمانی
darksome اندک ی تیره
d. likeness شباهت اندک
leans نحیف اندک
cast of melancholy اندک مالیخولیا
pinches اندک جانشین
pinch اندک جانشین
frugal با صرفه اندک
lean نحیف اندک
scanty اندک قلیل
scantiest اندک قلیل
leaned نحیف اندک
flea bite اندک ناراحتی
fud شخص اندک بین
by the skin of one's teeth <idiom> باسود بسیار اندک
cambers قوزیا خمیدگی اندک
camber قوزیا خمیدگی اندک
adumbrative اندک نمایش دهنده
half cap سلام با اندک تکانی درکلاه
margin اندک حاشیه دار کردن
margins اندک حاشیه دار کردن
(not) move a muscle <idiom> حرکت ندادن حتی به مقدار اندک
pin prick چیزی که مایه اندک انگیختگی گرد د
stenotopic دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
etna فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
ding تماس
taction تماس
tangency تماس
contact line خط تماس
line of contact خط تماس
contingence تماس
contact تماس
contacted تماس
impacts تماس
impact تماس
contacting تماس
impinging تماس
tangents تماس
tangent تماس
contacts تماس
to be in contact تماس داشتن
zone of contact ناحیه تماس
contact diameter قطر تماس
contact flange فلانژ تماس
contact lost تماس قطع شد
angle of contact زاویه تماس
to be in rapport تماس داشتن
tuch تماس دادن با
contact area سطح تماس
to bring into contact تماس دادن
area contact سطح تماس
contact area منطقه تماس
contact angle زاویه تماس
communicator شخص در تماس
contact party گروه تماس
contact patrol گشتی تماس
contiguity برخورد تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
corps a corps تماس بدنی
shock hazard خطر تماس
interactional points نقاط تماس
point of contact نقطه تماس
going on نزدیکی تماس
point contact تماس نقطهای
contact point قطب تماس
finish تماس انتهایی
contact surface سطح تماس
contact pressure فشار تماس
movement to contact حرکت به تماس
contact ratio نسبت تماس
finishes تماس انتهایی
line to line fault تماس خطوط
osculation تماس اشتراک صفات
telebrief تماس مستقیم تلفنی
movement to contact حرکت به اخذ تماس
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
contact report گزارش اخذ تماس
contact تماس یافتن تماسی
grazing point نقطه تماس با مانع
contact print چاپ به طریقه تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
contact behavior رفتار تماس جویانه
contact backlash دنده کور تماس
contacted تماس یافتن تماسی
galvanism تماس برق بابدن
synapse محل تماس دوعصب
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
break off قطع تماس با دشمن
contacting تماس یافتن تماسی
contacts تماس یافتن تماسی
touch panel صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
tuch سر زدن تماس داشتن
phone پاسخ به تماس در تلفن
phoned پاسخ به تماس در تلفن
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
phoning پاسخ به تماس در تلفن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
action on the blade تماس با شمشیر حریف
phones پاسخ به تماس در تلفن
flattest تماس دو لبه اسکیت
flat تماس دو لبه اسکیت
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
ground تماس دادن توپ با زمین
contacted محل اتصال تماس گرفتن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
faded تماس باهدف از بین رفت
contacts محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
contact محل اتصال تماس گرفتن
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com