English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
corps a corps تماس بدنی
Search result with all words
physical مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
Other Matches
physical profile براوردبنیه کلی بدنی یاقدرت بدنی و کارایی
corporal punishment کیفر بدنی مجازات بدنی
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
somatic بدنی
corporal بدنی
so matic بدنی
systemic بدنی
corporals بدنی
bodily بدنی
physical بدنی
p.exercise پرورش بدنی
physical movement حرکت بدنی
physical profile نیمرخ بدنی
physical appearance منظر بدنی
flesh colour رنگ بدنی
flesh red بدنی رنگ
somatotype ریخت بدنی
physical education تربیت بدنی
physical exercise تمرین بدنی
somatic disorders اختلالهای بدنی
corporal punishment تنبیه بدنی
common sensibility حس کلی بدنی
body type سنخ بدنی
hacking خطای بدنی
assault and battery حملهی بدنی
bodily pain درد بدنی
eurhythmics حرکات بدنی موزون
corporeal بدنی دارای ماده
eurythmics حرکات بدنی موزون
assaulted حمله بدنی به حریف
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
assaults حمله بدنی به حریف
assault حمله بدنی به حریف
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
somesthesis حساسیت به حسهای بدنی
personal foul خطای بدنی به حریف
gestic وابسته بحرکت بدنی
physical characteristics مشخصات زمین خصوصیات بدنی
physical medicine درمان بدنی و توان بخشی
kinesiology تشریح حرکات بدنی انسان
orthograde راه رونده با بدنی راست وعمودی
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
classical seat وضع بدنی سوارکار روی زین
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
dachshunds نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
dachshund نوعی سگ کوچک با پاهایی کوتاه و بدنی دراز.
hyperphysical خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی
depressant دژم ساز عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
tangent تماس
tangents تماس
ding تماس
taction تماس
tangency تماس
contingence تماس
contact line خط تماس
impinging تماس
contact تماس
line of contact خط تماس
contacting تماس
contacts تماس
contacted تماس
impacts تماس
impact تماس
line to line fault تماس خطوط
skim تماس اندک
area contact سطح تماس
to bring into contact تماس دادن
point of contact نقطه تماس
skimmed تماس اندک
skims تماس اندک
to be in contact تماس داشتن
movement to contact حرکت به تماس
point contact تماس نقطهای
contact surface سطح تماس
contact area منطقه تماس
interactional points نقاط تماس
contact patrol گشتی تماس
contact flange فلانژ تماس
contact lost تماس قطع شد
contiguity برخورد تماس
contact party گروه تماس
angle of contact زاویه تماس
contact ratio نسبت تماس
contact point قطب تماس
contact pressure فشار تماس
shock hazard خطر تماس
to be in rapport تماس داشتن
finish تماس انتهایی
communicator شخص در تماس
contact angle زاویه تماس
going on نزدیکی تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact area سطح تماس
zone of contact ناحیه تماس
tuch تماس دادن با
contact diameter قطر تماس
finishes تماس انتهایی
contact print چاپ به طریقه تماس
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
contact report گزارش اخذ تماس
galvanism تماس برق بابدن
movement to contact حرکت به اخذ تماس
grazing point نقطه تماس با مانع
break off قطع تماس با دشمن
contact behavior رفتار تماس جویانه
contact backlash دنده کور تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
osculation تماس اشتراک صفات
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
contact تماس یافتن تماسی
touch panel صفحه حساس به تماس
contacted تماس یافتن تماسی
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
contacting تماس یافتن تماسی
contacts تماس یافتن تماسی
flattest تماس دو لبه اسکیت
flat تماس دو لبه اسکیت
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
tuch سر زدن تماس داشتن
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
phones پاسخ به تماس در تلفن
telebrief تماس مستقیم تلفنی
action on the blade تماس با شمشیر حریف
phone پاسخ به تماس در تلفن
synapse محل تماس دوعصب
phoned پاسخ به تماس در تلفن
phoning پاسخ به تماس در تلفن
contacts محل اتصال تماس گرفتن
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
faded تماس باهدف از بین رفت
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
contacted محل اتصال تماس گرفتن
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
ground تماس دادن توپ با زمین
contact محل اتصال تماس گرفتن
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacting محل اتصال تماس گرفتن
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whoosh صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touches تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
physical inspection بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
offensive weapon در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
contact ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacting ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprint قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacts ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprints قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full toss پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
split the uprights امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
contacted ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
negotiations تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
googly توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
stalder circle چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
negotiation تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com