Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (23 milliseconds)
English
Persian
tuch
تماس دادن با
Search result with all words
ground
تماس دادن توپ با زمین
ground
تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
tries
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try
کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
follow up
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
to bring into contact
تماس دادن
lose track of
<idiom>
ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Other Matches
de bounce
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
impact
تماس
impacts
تماس
contact
تماس
contacted
تماس
contact line
خط تماس
line of contact
خط تماس
impinging
تماس
tangent
تماس
tangents
تماس
contingence
تماس
ding
تماس
contacting
تماس
tangency
تماس
taction
تماس
contacts
تماس
contact lost
تماس قطع شد
finish
تماس انتهایی
finishes
تماس انتهایی
contact flange
فلانژ تماس
movement to contact
حرکت به تماس
contact party
گروه تماس
contact patrol
گشتی تماس
to be in rapport
تماس داشتن
contiguity
برخورد تماس
to be in contact
تماس داشتن
contact pressure
فشار تماس
point of contact
نقطه تماس
point contact
تماس نقطهای
contact point
قطب تماس
corps a corps
تماس بدنی
contact diameter
قطر تماس
skim
تماس اندک
contact surface
سطح تماس
area contact
سطح تماس
angle of contact
زاویه تماس
shock hazard
خطر تماس
line to line fault
تماس خطوط
interactional points
نقاط تماس
zone of contact
ناحیه تماس
skimmed
تماس اندک
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
skims
تماس اندک
communicator
شخص در تماس
contact ratio
نسبت تماس
contact angle
زاویه تماس
contact area
منطقه تماس
contact area
سطح تماس
going on
نزدیکی تماس
synapse
محل تماس دوعصب
contacting
تماس یافتن تماسی
telebrief
تماس مستقیم تلفنی
contacted
تماس یافتن تماسی
contact
تماس یافتن تماسی
contacts
تماس یافتن تماسی
contact report
گزارش اخذ تماس
movement to contact
حرکت به اخذ تماس
break off
قطع تماس با دشمن
to keep in touch with any one
باکسی تماس داشتن
grazing point
نقطه تماس با مانع
get in touch with someone
<idiom>
باکسی تماس گرفتن
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
action on the blade
تماس با شمشیر حریف
touch panel
صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
tuch
سر زدن تماس داشتن
flattest
تماس دو لبه اسکیت
look in on
<idiom>
تماس حاصل کردن
contact behavior
رفتار تماس جویانه
phoning
پاسخ به تماس در تلفن
phones
پاسخ به تماس در تلفن
phoned
پاسخ به تماس در تلفن
contact print
چاپ به طریقه تماس
osculatory
وابسته به بوسه یا تماس
osculation
تماس اشتراک صفات
flat
تماس دو لبه اسکیت
contact backlash
دنده کور تماس
phone
پاسخ به تماس در تلفن
galvanism
تماس برق بابدن
contact fire
انفجار در اثر تماس
caller
شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts
محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact.
تماس دایر ( برقرار ) کردن
engagements
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacting
محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net
خطای تماس با تور والیبال
contact fire
انفجارمین در اثر تماس با کشتی
osculate
تماس نزدیک حاصل کردن
contact
محل اتصال تماس گرفتن
contacted
محل اتصال تماس گرفتن
callers
شخصی که تقاضای تماس دارد
faded
تماس باهدف از بین رفت
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
advance to contact
پیشروی برای اخذ تماس
Where can I contact Mr …. ?
کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacts
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touches
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touch
تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes
تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
physical
مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
You can call me at ...
[phone no.]
<idiom>
شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
whoosh
صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting
قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshed
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes
صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing
صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke
ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
contact
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
full pitch
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split the uprights
امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean
پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacted
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punt
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
We finally succeed in making a radio contact.
عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacts
ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down
اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
punted
توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
If there is a reason for complaint, please contact ...
اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
full toss
پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
series
4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
negotiations
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
ground zero
محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
bounced
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
interrogator responder
دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounce
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
negotiation
تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
opposition
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
googly
توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
hang up
<idiom>
جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
maximum junction to case thermal impedan
مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
stalder circle
چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
memiscus
زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
bounces
جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
inertia welding
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
filler weld
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
hold
زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds
زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
sclaff
تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
full
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
fullest
تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
disengagement
جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
block the plate
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
three cushion billiards
بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
hovercraft
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
edge
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edges
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
ani
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
touchdowns
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
delayed contact
چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
punts
توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punted
توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punt
توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
face
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
faces
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
bus bar
شینه جریان شینه جامع ریل تماس
handing
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand
سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
card
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards
مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cultivation
جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com