English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
English Persian
ground تماس دادن توپ با زمین
Search result with all words
ground تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
tries کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
Other Matches
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
full toss پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full pitch پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
first down اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
split lean پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
punt توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
punted توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
ground zero محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
series 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
tuch تماس دادن با
to bring into contact تماس دادن
touchdowns تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
de bounce جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point وسیله تماس نقطه اخذ تماس
follow up تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
organization of the ground سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
land forming شکل دادن زمین
earth به زمین اتصال دادن
earths به زمین اتصال دادن
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
farm out اجاره دادن زمین مزروعی
reclaimed نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
kow-towing زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
reclaims نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
kow-tows زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
reclaim نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaiming نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
kow-towed زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
arrendare اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
kow-tow زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
markers علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
marker علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
development رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
fumbles از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
taction تماس
contacting تماس
contacted تماس
impact تماس
impacts تماس
tangents تماس
tangency تماس
contacts تماس
tangent تماس
contact line خط تماس
line of contact خط تماس
contingence تماس
ding تماس
impinging تماس
contact تماس
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
contact party گروه تماس
contact lost تماس قطع شد
interactional points نقاط تماس
finish تماس انتهایی
contact patrol گشتی تماس
skim تماس اندک
contact ratio نسبت تماس
contact pressure فشار تماس
contact flange فلانژ تماس
going on نزدیکی تماس
finishes تماس انتهایی
skims تماس اندک
contact point قطب تماس
to be in rapport تماس داشتن
shock hazard خطر تماس
contact angle زاویه تماس
contiguity برخورد تماس
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
contact area منطقه تماس
angle of contact زاویه تماس
line to line fault تماس خطوط
contact surface سطح تماس
contact area سطح تماس
movement to contact حرکت به تماس
communicator شخص در تماس
contact diameter قطر تماس
to be in contact تماس داشتن
point contact تماس نقطهای
zone of contact ناحیه تماس
point of contact نقطه تماس
skimmed تماس اندک
corps a corps تماس بدنی
area contact سطح تماس
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
telebrief تماس مستقیم تلفنی
contacts تماس یافتن تماسی
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
movement to contact حرکت به اخذ تماس
phone پاسخ به تماس در تلفن
contacted تماس یافتن تماسی
phoned پاسخ به تماس در تلفن
phones پاسخ به تماس در تلفن
contact backlash دنده کور تماس
look in on <idiom> تماس حاصل کردن
contact print چاپ به طریقه تماس
contacting تماس یافتن تماسی
contact behavior رفتار تماس جویانه
phoning پاسخ به تماس در تلفن
synapse محل تماس دوعصب
action on the blade تماس با شمشیر حریف
flat تماس دو لبه اسکیت
grazing point نقطه تماس با مانع
youch sensitive screen صفحه حساس به تماس
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
flattest تماس دو لبه اسکیت
osculation تماس اشتراک صفات
touch sensitive tablet تابلو حساس به تماس
contact fire انفجار در اثر تماس
osculatory وابسته به بوسه یا تماس
galvanism تماس برق بابدن
touch sensitive panel صفحه حساس به تماس
contact تماس یافتن تماسی
tuch سر زدن تماس داشتن
contact report گزارش اخذ تماس
break off قطع تماس با دشمن
touch panel صفحه حساس به تماس
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
osculate تماس نزدیک حاصل کردن
engagement تماس دو تیفه شمشیر درگارد
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
contact fire انفجارمین در اثر تماس با کشتی
advance to contact پیشروی برای اخذ تماس
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
contacts محل اتصال تماس گرفتن
engagements تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
contacted محل اتصال تماس گرفتن
contacting محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net خطای تماس با تور والیبال
To establish( make) contact. تماس دایر ( برقرار ) کردن
contact محل اتصال تماس گرفتن
faded تماس باهدف از بین رفت
whooshed صدای تماس جسم سریع با هوا
contacts قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touch تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
whooshing صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes صدای تماس جسم سریع با هوا
Where can I contact Mr …. ? کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacted قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
You can call me at ... [phone no.] <idiom> شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com