English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
the whole world تمام دنیا
Other Matches
the vanity of the world فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
vale دنیا
universe دنیا
worlds دنیا
macrocosm دنیا
macrocosms دنیا
vales دنیا
world دنیا
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates تمام شدن تمام کردن
terminate تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
wordly minded دنیا پرست
wordly minded دنیا دار
tactfully دنیا دار
tactful دنیا دار
oceans of money یک دنیا پول
pelf جیفه دنیا
mammonist دنیا دار
all over the world در تمامی دنیا
hermitess زن تارک دنیا
secularity دنیا پرستی
ascetic تارک دنیا
secularization دنیا پرستی
mammonist دنیا پرست
pelf مال دنیا
Thanks a mI'llion. یک دنیا متشکرم
monk تارک دنیا
monks تارک دنیا
Tons (bags) of money. یک دنیا پول
nun زن تارک دنیا
nuns زن تارک دنیا
worldliness دنیا پرستی
ascetics تارک دنیا
He is unique in the world. توی دنیا تک است
sisters پرستار دخترتارک دنیا
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> باثروت به دنیا آمدن
hermits تارک دنیا منزوی
hermit تارک دنیا منزوی
sister پرستار دخترتارک دنیا
The living languages of the world. زبانهای زند ؟ دنیا
worldling ادم دنیا پرست
religious تارک دنیا روحانی
My holiday did me a world of good. درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
the love of money is the root of all evil <idiom> حب دنیا هست راس هر خطا
Make a journey round the world. بدور دنیا سفر کردن
the whole world همه دنیا تمامی جهان
enclosure سلول تارکان دنیا [دین]
Photos are accepted world عکس هایی مقبولی دنیا
thule اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
A wave of anger swept over the entire world . موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
abbess رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
abbesses رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
They are poles apart. یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
ap.saved is a p gained یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
cloisters اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloister اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
You never can tell . کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
atlas قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
antipodal مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb> بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
immanentism نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
The world is your oyster! <proverb> دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
panoramas تمام نما اینه تمام نما
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
Fustat rug فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
realistic deterrence میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
entire تمام
thorough تمام
thru تمام
rounded پر تمام
completed تمام
off تمام
whole length تمام قد
full-length تمام قد
through تمام
fullest تمام
complete تمام
completes تمام
completing تمام
full length تمام قد
yame تمام
out and out تمام
incomplete نا تمام
full تمام
out-and-out تمام
lion's share تمام
whole تمام
it is all up تمام شد
It's over. تمام شد.
full face تمام رخ
full-face تمام رخ
all night در تمام شب
fully automatic تمام اتوماتیک
attained تمام کردن
full time تمام روز
wrap up تمام شدن
yean round در تمام سال
fully automatic machine تمام اتومات
full subtractor تمام کاهشگر
full screen تمام صفحه
to run away with تمام کردن
full pay حقوق تمام
to finish off تمام کردن
full pay مواجب تمام
full scale تمام عیار
to see out تمام کردن
to see through تمام کردن
use up تمام کردن
whole hog تمام راه
give out تمام شدن
yearlong یکسال تمام
attaining تمام کردن
dyed-in-the-wool تمام و کمال
fulfils تمام کردن
fulfills تمام کردن
integrate تمام کردن
fulfilling تمام کردن
fulfilled تمام کردن
full wave تمام موج
fulfil تمام کردن
integrates تمام کردن
full view نمای تمام رخ
integrating تمام کردن
A whole week یک هفته تمام
lie in تمام شدن
attains تمام کردن
fullword تمام کلمه
dyed-in-the-wool به تمام معنی
fullmouthed تمام دندان
dyed-in-the-wool تمام عیار
full word تمام کلمه
attain تمام کردن
full tracked تمام شنی
par excellence به تمام معنی
full-page تمام صفحه
spring-clean تمام وکمالتمیزکردن
lie-in تمام شدن
full tracked تمام زنجیر
consummative تمام کننده
defunct تمام شده
processor تمام کننده
holohedron تمام وجهی
pucka تمام عیار
pukka تمام عیار
holohedral تمام وجه
depletable تمام شدنی
get through تمام کردن
end of mission ماموریت تمام
f. and fell تمام بودن
round d. دوجین تمام
rounds complete تیر تمام شد
run out of تمام کردن
f. sixmiles 6میل تمام
holosymmetric تمام وجه
all d. در تمام روز
mast high تمام افراشته
by all means با تمام وسائل
over with تمام شده
payment in full پرداخت تمام
consumptible تمام شدنی
cosecant قطرفل تمام
in full fig درلباس تمام
an a fact تمام شده
completive تمام کننده
in full تمام وکمال
ammo zero مهمات تمام
all this تمام اینها
all risks تمام خطرات
all out باشدت تمام
he is fifty تمام دارد
due تمام شده
full blown تمام کامل
full duplex تمام دو رشتهای
full تمام قدرت
thoro کامل تمام
thoro تمام وکمال
thorough going تمام وکمال
full moon ماه تمام
through تمام شده
to blow over تمام شدن
full-time تمام وقت
full mouthed تمام دندان
full orbed تمام روشن
to draw to an end تمام شدن
to eat up تمام کردن
full blown تمام شکفته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com