Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
The entire city was plunged in darkness .	تمام شهر غرق درتاریکی بود
Other Matches
in the drak	درتاریکی
A shot in the dark	تیری درتاریکی
benite	درتاریکی انداختن
shot in the dark <idiom>	تیری درتاریکی
to grope for anything	درتاریکی پی چیزی گشتن
They escaped under cover of darkness.	درتاریکی شب فرار کردند
benight	درتاریکی جهل انداختن
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
terminates	تمام شدن تمام کردن
adobe type manager	استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster	سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped	یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy	اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas	تمام نما اینه تمام نما
panorama	تمام نما اینه تمام نما
full track	تمام شنی خودرو تمام شنی
entire	تمام
out and out	تمام
out-and-out	تمام
It's over.	تمام شد.
full-face	تمام رخ
full face	تمام رخ
through	تمام
it is all up	تمام شد
full	تمام
whole length	تمام قد
fullest	تمام
all night	در تمام شب
off	تمام
completing	تمام
completes	تمام
whole	تمام
incomplete	نا تمام
rounded	پر تمام
lion's share	تمام
thorough	تمام
thru	تمام
full length	تمام قد
yame	تمام
completed	تمام
complete	تمام
full-length	تمام قد
the game is up	بازی تمام شد
thru	تمام شده
to draw to an end	تمام شدن
rounded	تمام شده
to eat up	تمام کردن
to fill out	تمام کردن
to finish off	تمام کردن
to run away with	تمام کردن
run out of	تمام کردن
to blow over	تمام شدن
the full of the moon	ماه تمام
sterling	تمام عیار
the whole world	تمام دنیا
thoro	کامل تمام
par excellence	به تمام معنی
thoro	تمام وکمال
short measure full measure	پیمانه تمام
thorough going	تمام وکمال
three whole years	سه سال تمام
thoroughgoing	تمام وکمال
to see out	تمام کردن
to see through	تمام کردن
attained	تمام کردن
attain	تمام کردن
dyed-in-the-wool	به تمام معنی
use up	تمام کردن
dyed-in-the-wool	تمام و کمال
yearlong	یکسال تمام
yean round	در تمام سال
wrap up	تمام شدن
main	مهم تمام
main	بزرگ تمام
unfinished	تمام نشده
dyed-in-the-wool	تمام عیار
attaining	تمام کردن
inchoate	نیمه تمام
lie-in	تمام شدن
lie in	تمام شدن
fulfils	تمام کردن
fulfills	تمام کردن
fulfilling	تمام کردن
fulfilled	تمام کردن
fulfil	تمام کردن
integrating	تمام کردن
integrates	تمام کردن
integrate	تمام کردن
attains	تمام کردن
whole hog	تمام راه
rounds complete	تیر تمام شد
full adder	تمام افزایشگر
completive	تمام کننده
full pay	مواجب تمام
full scale	تمام عیار
full screen	تمام صفحه
full subtractor	تمام کاهشگر
by all means	با تمام وسائل
full time	تمام روز
full tracked	تمام شنی
full tracked	تمام زنجیر
full view	نمای تمام رخ
full wave	تمام موج
full word	تمام کلمه
an a fact	تمام شده
ammo zero	مهمات تمام
fullmouthed	تمام دندان
consummative	تمام کننده
consumptible	تمام شدنی
finisher	تمام کننده
fiddle away	تمام کردن
f. sixmiles	6میل تمام
f. and fell	تمام بودن
full automatic	تمام اتوماتیک
end of mission	ماموریت تمام
full blown	تمام شکفته
depletable	تمام شدنی
full blown	تمام کامل
full duplex	تمام دو رشتهای
full moon	ماه تمام
full mouthed	تمام دندان
full orbed	تمام روشن
cosecant	قطرفل تمام
full pay	حقوق تمام
all this	تمام اینها
fullword	تمام کلمه
in full fig	درلباس تمام
peter	تمام شدن
fullest	تمام قدرت
fullest	تمام تکمیل
full	تمام قدرت
full	تمام تکمیل
mast high	تمام افراشته
over with	تمام شده
payment in full	پرداخت تمام
through	تمام شده
processor	تمام کننده
full-time	تمام وقت
pucka	تمام عیار
pukka	تمام عیار
spring-clean	تمام وکمالتمیزکردن
in full	تمام وکمال
exhaustible	تمام شدنی
all risks	تمام خطرات
all out	باشدت تمام
all d.	در تمام روز
defunct	تمام شده
fully automatic	تمام اتوماتیک
fully automatic machine	تمام اتومات
get through	تمام کردن
give out	تمام شدن
hade	شیب تمام
he is fifty	تمام دارد
holohedral	تمام وجه
holohedron	تمام وجهی
holosymmetric	تمام وجه
due	تمام شده
round d.	دوجین تمام
cosines	جیب تمام
unfailing	تمام نشدنی
out-	در بیرون تمام
cosine	جیب تمام
outed	در بیرون تمام
out	در بیرون تمام
go	تمام شدن
goes	تمام شدن
fulfill	تمام کردن
fuller	کامل تر تمام تر
body and soul <idiom>	با تمام وجود
best of both worlds <idiom>	تمام مزایا
full-blown	تمام شگفته
full-blown	تمام کامل
pass	تمام شدن
passed	تمام شدن
wholly	تمام وکمال
passes	تمام شدن
all day long <idiom>	تمام روز
exhausted	تمام شده
A whole week	یک هفته تمام
get (something) over with <idiom>	تمام کردن
go through with <idiom>	تمام کردن
all-	: همه تمام
all	: همه تمام
finished	تمام شده
finishing	تمام کاری
give out <idiom>	تمام شده
full-scale	تمام عیار
full-page	تمام صفحه
forth	تمام کردن
integral	کامل تمام
porkpie hat	کلاه تمام لبه
spectrum of war	جنگ در تمام زمینه ها
spherical dome	گنبد دور تمام
nip and tuck <idiom>	به سختی تمام کردن
spot price	قیمت تمام شده
make a day of it <idiom>	تمام روزکار کردن
rough and tumble <idiom>	با خشونت تمام جنگیدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com