Dictiornary-Farsi | تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
unfaling	تمام نشدنی کم نیامدنی پایدار با وفا


Other Matches

unfailing	کم نیامدنی پایدار
inconsumable	سوخته نشدنی تمام نشدنی
unfailing	تمام نشدنی
interminable	تمام نشدنی بسیار دراز
drainless	پایان ناپذیر تمام نشدنی
dry contact	اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
insuperable	فائق نیامدنی
ineffability	توصف نیامدنی
incondensable	خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
insupressive	پامال نشدنی موقوف نشدنی
unappeasable	اقناع نشدنی راضی نشدنی
incorrodible	خورده نشدنی سائیده نشدنی
irredeemable	از گرو در نیامدنی غیر قابل استخلاص
unobtainable	بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
irreplevisable	از توقیف بیرون نیامدنی ولو با ضامن
insurmountable	فائق نیامدنی غیر قابل عبور
irrepleviable	از توقیف بیرون نیامدنی ولوبادادن ضامن
beta software	نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminates	تمام شدن تمام کردن
terminate	تمام شدن تمام کردن
terminated	تمام شدن تمام کردن
stable	پایدار
persistent	پایدار
inexhaustible	پایدار
never failing	پایدار
written in water	نا پایدار
changeless	پایدار
unflinching	پایدار
stables	پایدار
constants	پایدار
abiding	پایدار
livelong	پایدار
durable	پایدار
impermanent	نا پایدار
constant	پایدار
permanent	پایدار
stanch	پایدار
indissoluble	پایدار
perdurable	پایدار
resistant	پایدار
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
magnet	مغناطیس پایدار
magnets	مغناطیس پایدار
stable oscillation	نوسان پایدار
metastable	شبه پایدار
stable nucleus	هسته پایدار
permanent	پایدار ماندنی
stable isotope	ایزوتوپ پایدار
fast	پایدار باوفا
fasted	پایدار باوفا
fastest	پایدار باوفا
fasts	پایدار باوفا
stable equilibrium	تعادل پایدار
proof weather	هوا پایدار
stable airfoil	ایرفویل پایدار
stable air	هوای پایدار
perdurably	بطور پایدار
undamped wave	موج پایدار
continuous fire	اتش پایدار
air resistant	پایدار در هوا
indissolubly	بطور پایدار
stabilisers	پایدار کننده
permanent magnet	مغناطیس پایدار
undying	پایدار فناناپذیر
stabilizer	پایدار ساز
permanent flow	بده پایدار
stabilizer	پایدار کننده
undamped oscillation	موج پایدار
c.w.	موج پایدار
coarse mine	مین پایدار
stabilisers	پایدار ساز
metastable	نیم پایدار
steady growth	رشد پایدار
steady state	وضعیت پایدار
baldachino	سایبان پایدار
continuous wave	موج پایدار
continous operation	عملکرد پایدار
steady state growth	رشد پایدار
sustained illumination	روشنایی پایدار
p.m.	مغناطیس پایدار
inconstantly	بطور نا پایدار
sustainable energy	انرژی پایدار
baldaquin	سایبان پایدار
fixed material	مواد پایدار
baldacchino	سایبان پایدار
baldachin	سایبان پایدار
stables	پایدار پابرجا
stable	پایدار پابرجا
semistable elementry particle	ذره شبه پایدار
diergolic	خرج مایع پایدار
semistable elementry particle	ذره نیم پایدار
metasable equilibrium	تعادل شبه پایدار
for good <idiom>	برای همیشه ،پایدار
metastable phase	فاز شبه پایدار
metastable state	تراز نیم پایدار
sustained fire	اتش پایدار یادائمی
metastable solution	محلول شبه پایدار
metastable state	حالت نیم پایدار
self sustaining growth	رشد خود پایدار
frequency stabilization	پایدار نمودن فرکانس
quasi stable elementry particle	ذزه نیم پایدار
future-oriented <adj.>	پایدار [نسبت به آینده]
quasi stable elementry particle	ذره شبه پایدار
sustainable <adj.>	پایدار [نسبت به آینده]
binary switch	سویچی با دو وضعیت پایدار
hard goods	اجسام پایدار ومقاوم
continuous illumination	روشنایی پایدار منطقه رزم
permanent magnet dynamic	بلندگوی دینامیک با مغناطیس پایدار
dowel bar	میله پایدار کننده بتن
equilibrium	وضع ثابت و پایدار ترازمندی
steady state equilibrium	تعادل در وضعیت رشد پایدار
permanent magnet focusing	تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet centering	تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
irresoluble	اب نشدنی
impracticable <adj.>	نشدنی
impalpability	حس نشدنی
infeasible	نشدنی
inductile	خم نشدنی
irresolvable	حل نشدنی
unfeasible <adj.>	نشدنی
indissoluble	اب نشدنی
indiminishable	کم نشدنی
insolvable	حل نشدنی
indissoluble	حل نشدنی
inextricable	حل نشدنی
inexecutable <adj.>	نشدنی
impractical	نشدنی
insoluble	حل نشدنی
incompressible	فشرده نشدنی
insatiably	سیر نشدنی
insatiable	سیر نشدنی
indecomposable	فاسد نشدنی
of proof	سوراخ نشدنی
infrangible	خرد نشدنی
invisible	دیده نشدنی
incalculable	شمرده نشدنی
inseparable	جدا نشدنی
indiscernible	دیده نشدنی
inconvincible	ملزم نشدنی
nonrecurring	تجدید نشدنی
ineligible	شامل نشدنی
insoluble	ماده حل نشدنی
irradicable	ریشه کن نشدنی
an inflexible rod of iron	میل خم نشدنی
an impossible act	کار نشدنی
indeclinable	صرف نشدنی
infusible	گداخته نشدنی
inconvincible	متقاعد نشدنی
infintesimal	جزخرد نشدنی
indefeasibility	الغاء نشدنی
inexecutable	اجرا نشدنی
indigestive	هضم نشدنی
indefatigable	خسته نشدنی
indefinable	توصیف نشدنی
indefinably	توصیف نشدنی
indistributable	تقسیم نشدنی
indocile	رام نشدنی
impenetrable	داخل نشدنی
impenetrable	سوراخ نشدنی
incorruptible	فاسد نشدنی
inexhaustibility	تهی نشدنی
impracticable	اجراء نشدنی
quenchless	خاموش نشدنی
ineffaceable	پاک نشدنی
ineradicable	قلع نشدنی
inapplicable	اجرا نشدنی
unrelenting	تسلیم نشدنی
unfeasible <adj.>	انجام نشدنی
inexecutable <adj.>	انجام نشدنی
insatiate	سیر نشدنی
indefeasible	الغاء نشدنی
impracticable <adj.>	انجام نشدنی
tameless	رام نشدنی
unmanageable	رام نشدنی
intractable	رام نشدنی
inexorable	نرم نشدنی
inexorable	تسلیم نشدنی
ineradicable	ریشه کن نشدنی
insurmountable	بر طرف نشدنی
irrepressible	خوابانده نشدنی
indefectible	خراب نشدنی
insolubly	بطور حل نشدنی
irretractile	جمع نشدنی
imperceptible	دیده نشدنی
irresuscitable	زنده نشدنی
invictive	مغلوب نشدنی
never say die	رام نشدنی
never to be forgotten	فراموش نشدنی
next to impossible	تقریبا نشدنی
irrepressible	مطیع نشدنی
unprintable	چاپ نشدنی
non-starter	کار نشدنی
insolubility	حل نشدنی ناگذاری
impalpable	لمس نشدنی
irrelievable	رها نشدنی
imperforable	سوراخ نشدنی
impierceable	سوراخ نشدنی
implacability	نرم نشدنی
indelible	پاک نشدنی
unflappable	مایوس نشدنی