Dictiornary-Farsi | تمایل افقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
landscape orientation	تمایل افقی


Other Matches

plane	افقی سطح افق افقی کردن
planed	افقی سطح افق افقی کردن
planing	افقی سطح افق افقی کردن
planes	افقی سطح افق افقی کردن
level	تراز سطح افقی افقی کردن
leveled	تراز سطح افقی افقی کردن
levelled	تراز سطح افقی افقی کردن
levels	تراز سطح افقی افقی کردن
sliding wedge	گاوه افقی یاکولاس افقی
proclivity	تمایل
proclivities	تمایل
would	تمایل
pendulum	تمایل
nisus	تمایل
pendulums	تمایل
aclinic	بی تمایل
addictedness	تمایل
appetence	تمایل
unwilling	بی تمایل
disinclined	بی تمایل
trend	تمایل
trends	تمایل
liking	تمایل
sentiment	تمایل
gravitation	تمایل
propensity	تمایل
propensities	تمایل
tendency	تمایل
trepan	تمایل
left justification	تمایل به چپ
appetency	تمایل
disposition	تمایل
proneness	تمایل
declination	تمایل
recumbency	تمایل
month's mind	تمایل
leaning	تمایل
leanings	تمایل
appetence or tency	تمایل
orientation	تمایل
tendencies	تمایل
intentions	تمایل
intention	تمایل
tilts	کجی تمایل
predispostion	تمایل قبلی
fantasy	میل تمایل
tilted	کجی تمایل
tilt	کجی تمایل
hang	تردید تمایل
portraint orientation	تمایل عمودی
predilection	تمایل قبلی
fantasies	میل تمایل
veins	حالت تمایل
hangs	تردید تمایل
caprice	تمایل فکری
work effort	تمایل به کار
preoccupations	تمایل شیفتگی
proclivity to steal	تمایل بدزدی
trepan	تمایل داشتن
predilections	تمایل قبلی
sinistral	تمایل بچپ
caprices	تمایل فکری
the herd instinct	تمایل بگروه
vein	حالت تمایل
affects	تمایل داشتن
streak	تمایل میل
streaked	تمایل میل
streaking	تمایل میل
reactive tendency	تمایل واکنشی
streaks	تمایل میل
affect	تمایل داشتن
inclination	تمایل شیب
propensity to consume	تمایل به مصرف
inclining	تعظیم تمایل
propend	تمایل داشتن
antipathetic	فاقد تمایل
self immolation	تمایل به خودکشی
fugitiveness	تمایل به فرار
polarities	تمایل قطبی
central tendency	تمایل به مرکز
lean	تمایل داشتن
leaned	تمایل داشتن
leans	تمایل داشتن
against his grain	برخلاف تمایل او
gust	تمایل مزمزه
aptitudes	تمایل طبیعی
aptitude	تمایل طبیعی
gusts	تمایل مزمزه
propensities	تمایل طبیعی
propensity	تمایل طبیعی
declinatory	دارای تمایل
list	تمایل کجی
disinclination	عدم تمایل
preoccupation	تمایل شیفتگی
falloff	تمایل داشتن
wish [would like]	تمایل داشتن
polarity	تمایل قطبی
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
take to	تمایل پیدا کردن به
inclination for any thing	تمایل یا میل بچیزی
turns	تمایل تغییر جهت
turn	تمایل تغییر جهت
proclivity	تمایل طبیعی بچیز بد
odds	تمایل بیک سو احتمالات
argumentativeness	تمایل یاعادت به جدال
propensity to do evil	تمایل به بدی کردن
tendency toward something	تمایل به سوی چیزی
biases	تمایل بیک طرف
hade	تمایل پیدا کردن
bias	تمایل بیک طرف
rapprochement	نزدیکی تمایل بدوستی
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
marginal propensity to absorb	تمایل نهائی به جذب
yen	تمایل رغبت شدید
marginal propensity to expend	تمایل نهائی به مخارج
tilt angle	زاویه تمایل به طرفین
proclivities	تمایل طبیعی بچیز بد
express willingness	اظهار تمایل کردن
uptrend	تمایل بسوی بالا
to take a ply	تمایل پیدا کردن
kindlily	با تمایل به مهربانی مهربانانه
take to	تمایل پیدا کردن
helm	تمایل قایق به انحراف از مسیر
helms	تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigidity	کمی تمایل درقوای جنسی
diathesis	تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
diminishing utility	قانون تقلیل تمایل به مصرف
worldliness	تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
tenors	تمایل صدای زیر مردانه
prepossession	اشغال قبلی تمایل بیجهت
tenor	تمایل صدای زیر مردانه
adductor	تمایل عضو بطرف محور
desirability	درجه تمایل شرایط مطلوب
frigid	دارای اندکی تمایل جنسی
heredity	تمایل برگشت باصل توارث
declaration of intention	افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
bear out	تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotary	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
negative diheral	تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
undersexed	دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
oversteer	تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out	تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
labialism	حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person	تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
laterad	افقی
lateral	افقی
horizontal	افقی
Appetite comes with eating. <proverb>	با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
bear in	تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy	تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
understeer	تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
spill wind	سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
horizontal section	برش افقی
horizontal scrolling	حرکت افقی
horizontal	سطح افقی
horizontal polarization	قطبش افقی
transverse plane	صفحه افقی
horizontal pump	پمپ افقی
brise-soleil	کرکره افقی
horizontal plane	صفحه افقی
horizontal mobility	تحرک افقی
cross level	افقی کردن
horizontal combination	ترکیب افقی
horizontal crossbar	میله افقی
horizontal boring	سوراخکاری افقی
horizontal disparity	ناهمخوانی افقی
horizontal growth	رشد افقی
horizontal hook	قلاب افقی
cross beam	تیر افقی
horizontal integration	ادغام افقی
horizontal cornice	رخ بام افقی
horizontal integration	تمرکز افقی
crosscut saw	اره افقی بر
cross hatch	هاشور افقی
horizontal integration	انضمام افقی
cross head	تیر افقی
horizontal loading	کولاس افقی
cross-beam	تیر افقی
horizontal candlepower	شمع افقی
abscissa	محور افقی
tier	ردیف افقی
straight	افقی بطورسرراست
brise-soleil	پرده افقی
putlog or lock	تیر افقی
rhumb	دایره افقی
yardarm	بازوی افقی
plain coordinates	مختصات افقی
transom	الت افقی
transom	وادار افقی
trunnion	پاشنه افقی
trunnion	مفصل افقی
straightest	افقی بطورسرراست
straighter	افقی بطورسرراست
horizontally	بطور افقی
horizontal wedge	گاوه افقی
ordinate	حور افقی
jack arch	طاق افقی
tiers	ردیف افقی
horizontal wedge	کولاس افقی