English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
Other Matches
cathedral تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down سوی پایین بطرف پایین
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
gravitation تمایل
recumbency تمایل
intention تمایل
disposition تمایل
declination تمایل
leanings تمایل
proclivities تمایل
proclivity تمایل
appetence or tency تمایل
appetency تمایل
appetence تمایل
nisus تمایل
sentiment تمایل
proneness تمایل
intentions تمایل
month's mind تمایل
aclinic بی تمایل
addictedness تمایل
orientation تمایل
leaning تمایل
tendency تمایل
trepan تمایل
propensity تمایل
tendencies تمایل
trends تمایل
left justification تمایل به چپ
trend تمایل
pendulums تمایل
unwilling بی تمایل
disinclined بی تمایل
propensities تمایل
liking تمایل
pendulum تمایل
would تمایل
propensity تمایل طبیعی
veins حالت تمایل
vein حالت تمایل
streak تمایل میل
streaking تمایل میل
streaks تمایل میل
propensity to consume تمایل به مصرف
propend تمایل داشتن
self immolation تمایل به خودکشی
streaked تمایل میل
work effort تمایل به کار
proclivity to steal تمایل بدزدی
caprices تمایل فکری
caprice تمایل فکری
predilections تمایل قبلی
sinistral تمایل بچپ
gust تمایل مزمزه
trepan تمایل داشتن
the herd instinct تمایل بگروه
antipathetic فاقد تمایل
aptitude تمایل طبیعی
aptitudes تمایل طبیعی
inclination تمایل شیب
reactive tendency تمایل واکنشی
hang تردید تمایل
hangs تردید تمایل
propensities تمایل طبیعی
preoccupations تمایل شیفتگی
predilection تمایل قبلی
affects تمایل داشتن
affect تمایل داشتن
preoccupation تمایل شیفتگی
fantasy میل تمایل
fantasies میل تمایل
inclining تعظیم تمایل
against his grain برخلاف تمایل او
list تمایل کجی
disinclination عدم تمایل
wish [would like] تمایل داشتن
falloff تمایل داشتن
central tendency تمایل به مرکز
declinatory دارای تمایل
leans تمایل داشتن
lean تمایل داشتن
tilts کجی تمایل
tilted کجی تمایل
landscape orientation تمایل افقی
polarity تمایل قطبی
predispostion تمایل قبلی
portraint orientation تمایل عمودی
polarities تمایل قطبی
fugitiveness تمایل به فرار
gusts تمایل مزمزه
tilt کجی تمایل
leaned تمایل داشتن
other <adj.> سایر
proclivity تمایل طبیعی بچیز بد
bias تمایل بیک طرف
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
biases تمایل بیک طرف
hade تمایل پیدا کردن
evasiveness تمایل به طفره یاگریز
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
to take a ply تمایل پیدا کردن
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
yen تمایل رغبت شدید
tendency toward something تمایل به سوی چیزی
propensity to do evil تمایل به بدی کردن
turn تمایل تغییر جهت
turns تمایل تغییر جهت
odds تمایل بیک سو احتمالات
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
take to تمایل پیدا کردن
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
express willingness اظهار تمایل کردن
take to تمایل پیدا کردن به
uptrend تمایل بسوی بالا
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
other people سایر مردم
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
tenor تمایل صدای زیر مردانه
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms تمایل قایق به انحراف از مسیر
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
helm تمایل قایق به انحراف از مسیر
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
adductor تمایل عضو بطرف محور
frigidity کمی تمایل درقوای جنسی
heredity تمایل برگشت باصل توارث
tenors تمایل صدای زیر مردانه
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
worldliness تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
Other means of transport سایر وسایل نقلیه
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
bear out تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
leaders درباره سایر رکوردهای فایل
head توپی کامل و سایر متعلقات
ceteris paribus ثابت بودن سایر شرایط
leader درباره سایر رکوردهای فایل
oversteer تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
fills رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
fill رسم یک فضای بسته با یک رنگ یا سایر
purest پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
purer پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pure پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
naves سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
nave سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
highlight جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlights جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
FMS ربات و سایر وسایل خودکار در تولید
inert که با سایر مواد شیمیایی کار نمیکند
exhaustable resources زغال سنگ و سایر مواد کانی
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
c استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
holding company شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
roots بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
root بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
priority شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
babbles اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
priorities شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
babbled اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
breaker وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
He is the best physician as physicians go. نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
e mail سیستم ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران شبکه
electronic سیستم ارسال پیام و دریافت آن از سایر کاربران شبکه
office of the future ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
casing جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
casings جعبه پوشش که کامپیوتر و سایر اجزا در آن قرار دارند
flexible استفاده از ماشین CNC , ربات یا سایر وسایل خودکار در تولید
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
pan germanism نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
interrogatory مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
chips خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
diagnostic قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی سایر مدارها یا قط عات است
benchmarks نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com