English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
English Persian
affect تمایل داشتن
affects تمایل داشتن
lean تمایل داشتن
leaned تمایل داشتن
leans تمایل داشتن
falloff تمایل داشتن
propend تمایل داشتن
trepan تمایل داشتن
wish [would like] تمایل داشتن
Search result with all words
lug out تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
Other Matches
tendency تمایل
nisus تمایل
trend تمایل
aclinic بی تمایل
trends تمایل
would تمایل
pendulums تمایل
propensities تمایل
month's mind تمایل
tendencies تمایل
liking تمایل
pendulum تمایل
proclivities تمایل
proneness تمایل
disposition تمایل
appetence تمایل
left justification تمایل به چپ
propensity تمایل
trepan تمایل
appetency تمایل
appetence or tency تمایل
orientation تمایل
leaning تمایل
recumbency تمایل
gravitation تمایل
intention تمایل
declination تمایل
leanings تمایل
proclivity تمایل
disinclined بی تمایل
unwilling بی تمایل
sentiment تمایل
intentions تمایل
addictedness تمایل
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
streaks تمایل میل
predilection تمایل قبلی
fugitiveness تمایل به فرار
predispostion تمایل قبلی
self immolation تمایل به خودکشی
declinatory دارای تمایل
central tendency تمایل به مرکز
inclination تمایل شیب
work effort تمایل به کار
streaked تمایل میل
proclivity to steal تمایل بدزدی
caprice تمایل فکری
caprices تمایل فکری
vein حالت تمایل
propensity to consume تمایل به مصرف
reactive tendency تمایل واکنشی
veins حالت تمایل
streak تمایل میل
inclining تعظیم تمایل
sinistral تمایل بچپ
aptitudes تمایل طبیعی
preoccupation تمایل شیفتگی
tilted کجی تمایل
tilts کجی تمایل
streaking تمایل میل
disinclination عدم تمایل
hangs تردید تمایل
hang تردید تمایل
aptitude تمایل طبیعی
the herd instinct تمایل بگروه
gust تمایل مزمزه
gusts تمایل مزمزه
antipathetic فاقد تمایل
predilections تمایل قبلی
tilt کجی تمایل
fantasy میل تمایل
fantasies میل تمایل
preoccupations تمایل شیفتگی
propensity تمایل طبیعی
landscape orientation تمایل افقی
against his grain برخلاف تمایل او
list تمایل کجی
portraint orientation تمایل عمودی
polarity تمایل قطبی
propensities تمایل طبیعی
polarities تمایل قطبی
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
odds تمایل بیک سو احتمالات
express willingness اظهار تمایل کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
hade تمایل پیدا کردن
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
biases تمایل بیک طرف
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
evasiveness تمایل به طفره یاگریز
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
uptrend تمایل بسوی بالا
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
propensity to do evil تمایل به بدی کردن
take to تمایل پیدا کردن
turn تمایل تغییر جهت
take to تمایل پیدا کردن به
tendency toward something تمایل به سوی چیزی
yen تمایل رغبت شدید
proclivity تمایل طبیعی بچیز بد
bias تمایل بیک طرف
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
turns تمایل تغییر جهت
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
tenors تمایل صدای زیر مردانه
tenor تمایل صدای زیر مردانه
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
helm تمایل قایق به انحراف از مسیر
frigidity کمی تمایل درقوای جنسی
helms تمایل قایق به انحراف از مسیر
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
heredity تمایل برگشت باصل توارث
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
adductor تمایل عضو بطرف محور
worldliness تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
bear out تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
oversteer تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cathedrals تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
exparte قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
lacked کم داشتن
doubted شک داشتن
lacks کم داشتن
to be in a f. تب داشتن
to have f. تب داشتن
doubt شک داشتن
lack کم داشتن
have داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
to be feverish تب داشتن
having داشتن
possess داشتن
owned داشتن
own داشتن
relieving داشتن
relieve داشتن
to hold a meeting داشتن
possessing داشتن
owning داشتن
lackvt کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
to go hot تب داشتن
relieves داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com