Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Other Matches
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
average propensity to consume
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
life cycle hypothesis
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
propensity to consume
تمایل به مصرف
low marginal propensity to cunsume
تمایل ارام به مصرف
diminishing utility
قانون تقلیل تمایل به مصرف
dissaving
مصرف بیش از درامد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
consumption rate
میزان مصرف
expenditure
میزان مصرف
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
product usage rate
میزان مصرف محصول
consumer logistics
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
relative income hypothesis
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
power consumer
مصرف انرژی مصرف توان
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
income velocity of money
سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
bond albedo
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
diathesis
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
income consumption curve
مصرف
of no a
بی مصرف
offtake
مصرف
otiose
بی مصرف
expenditure
مصرف
consumption
مصرف
unemployed
بی مصرف
disposal
مصرف
usages
مصرف
waste
بی مصرف
wastes
بی مصرف
usage
مصرف
sodden
بی مصرف
wasters
مصرف
aggregate consumption
مصرف کل
expense
مصرف
waster
مصرف
extravagant
مصرف
wasteful
مصرف
overall consumption
مصرف کل
good for nothing
بی مصرف
consumption possibility line
حد مصرف
consumerism
مصرف
comsumption
مصرف
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
per capita consumption
مصرف سرانه
permanent consumption
مصرف دائمی
eats
مصرف کردن
throw away
چیز بی مصرف
per capita water consumption
مصرف سرانه اب
industrial consumption
مصرف صنعتی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
eat
مصرف کردن
induced consumption
مصرف تشویقی
internal power
مصرف داخلی
internal consumption
مصرف داخلی
present consumption
مصرف حال
present consumption
مصرف جاری
consumption theory
نظریه مصرف
expenditure credit
اعتبار مصرف
spend
مصرف کردن
spends
مصرف کردن
power consumption
مصرف قدرت
power consumer
مصرف برق
power consumption
مصرف برق
utilization
مصرف بکاربری
throwaway
یکبار مصرف
usage rate
نرخ مصرف
utilizable
<adj.>
قابل مصرف
dismantling
بی مصرف کردن
dismantles
بی مصرف کردن
using
مورد مصرف
unproductive consumption
مصرف بیهوده
use up
مصرف کردن
national consumption
مصرف ملی
domestic consumption
مصرف خانگی
consumerism
مصرف گرایی
using
استعمال مصرف
dismantle
بی مصرف کردن
consumer
مصرف کننده
shelf life
تاریخ مصرف
mass consumption
مصرف کلان
abuses
سوء مصرف
mass consumption
مصرف انبوه
abused
سوء مصرف
abuse
سوء مصرف
excise tax
مالیات بر مصرف
to use up
مصرف کردن
partial substitution
جانشینی مصرف
peak load
بحبوحه مصرف
consumers
مصرف کننده
transitory consumption
مصرف گذرا
transitory consumption
مصرف انتقالی
consume
مصرف کردن
consumed
مصرف کردن
optional consumption
مصرف اختیاری
consumes
مصرف کردن
energy consumption
مصرف انرژی
abusing
سوء مصرف
maximum power demand
مصرف حداکثر
suitable
<adj.>
قابل مصرف
capital consumption
مصرف سرمایه
rival consumption
مصرف رقابتی
bootless
بی مصرف بی علاج
fuel consumption
مصرف سوخت
usable
<adj.>
قابل مصرف
useful
<adj.>
قابل مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
قابل مصرف
utilizations
موارد مصرف
home consumption
مصرف خانگی
conspicious consumption
مصرف تجملی
conspicuious consumption
مصرف تجملی
consumable
مصرف شدنی
uses
استعمال مصرف
use
استعمال مصرف
consumer brand
کالای پر مصرف
gasoline consumption
مصرف بنزین
ready use
اماده مصرف
ready for use
اماده مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
رمز یکبار مصرف
utilisations
موارد مصرف
usages
موارد مصرف
idle stock
موجودی بی مصرف
coefficient of utility
ضریب مصرف
home use entry
اعلامیه مصرف
home consumption
مصرف داخلی
exploitation
[utilization]
مورد مصرف
usage
مورد مصرف
utilisation
[British]
مورد مصرف
utilization
مورد مصرف
recive
مصرف کنید
applicable
<adj.>
قابل مصرف
exhausted
مصرف شده
productive consumption
مصرف مولد
private consumption
مصرف خصوصی
autonomous consumption
مصرف مستقل
propensity to consume
گرایش به مصرف
consumption possibility line
خط امکانات مصرف
consumption function
تابع مصرف
users
مصرف کننده
dismantled
بی مصرف کردن
consumption rate
نواخت مصرف
high mass consumption
مصرف انبوه
expendable
مصرف پذیر
rag
بی مصرف شدن
rags
بی مصرف شدن
consumption schedule
جدول مصرف
consumption rate
اهنگ مصرف
inconsumable
مصرف نکردنی
induced consumption
مصرف القائی
user
مصرف کننده
put away
مصرف کردن
rate of consumption
نرخ مصرف
useful
<adj.>
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
مصرف کردنی
disposable
مصرف شدنی
usable
<adj.>
مصرف کردنی
utilizable
<adj.>
مصرف کردنی
applicable
<adj.>
مصرف کردنی
ap.saved is a p gained
یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
inputted
نیروی مصرف شده
age of mass consumption
عصر مصرف انبوه
to lay up in a napkin
بی مصرف نگاه داشتن
input
نیروی مصرف شده
var hour meter
کنتور مصرف کور
gimcrack
قشنگ و بی مصرف عروسک
volt ampere hour meter
کنتور مصرف فاهری
consumer equilibrium
تعادل مصرف کننده
reactive volt ampere hour meter
کنتور مصرف کور
price consumption curve
منحنی قیمت مصرف
primary consumers
مصرف کنندگان نخستین
consumer choice
انتخاب مصرف کننده
consumer behaviour
رفتار مصرف کننده
rational consumer
مصرف کننده عقلائی
consumable supplies
اماد مصرف شدنی
consumerism
حمایت از مصرف کننده
p day
زمان تعادل مصرف
representative consumer
مصرف کننده نمونه
utilizable
قابل استفاده مصرف
bauble
چیزقشنگ وبی مصرف
underconsumption theory
نظریه مصرف ناکافی
nonrival consumption
مصرف غیر رقابتی
soverignty of the consumer
حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus
نصیب مصرف کننده
consumer's choice
انتخاب مصرف کننده
offer curve
منحنی قیمت مصرف
consumer credit
اعتبار مصرف کننده
tertiary consumers
مصرف کنندگان سومین
slather
بطورافراط مصرف کردن
consumer protection
حمایت از مصرف کننده
soft goods
کالاهای مصرف شدنی
baubles
چیزقشنگ وبی مصرف
consumer psychology
روانشناسی مصرف کننده
total consumption burner
مشعل تمام مصرف کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com