Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English
Persian
argumentativeness
تمایل یاعادت به جدال
Other Matches
to get used to anything
بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
battle
جدال
battling
جدال
battles
جدال
battled
جدال
controversy
جدال ستیزه
controversies
جدال ستیزه
controversial
جدال امیز هم ستیز
cat-and-dog
<adj.>
<idiom>
پر جنگ و جدال
[در آخر جمله می آید]
a hot potato
<idiom>
[بحث داغ که خیلی از مردم در موردش صحبت میکنند و مورد جدال هست]
dispute
جدال کردن مباحثه کردن
disputed
جدال کردن مباحثه کردن
disputing
جدال کردن مباحثه کردن
disputes
جدال کردن مباحثه کردن
nisus
تمایل
trend
تمایل
pendulums
تمایل
pendulum
تمایل
month's mind
تمایل
gravitation
تمایل
aclinic
بی تمایل
addictedness
تمایل
appetence
تمایل
appetency
تمایل
appetence or tency
تمایل
declination
تمایل
sentiment
تمایل
unwilling
بی تمایل
disinclined
بی تمایل
left justification
تمایل به چپ
proneness
تمایل
liking
تمایل
propensity
تمایل
proclivities
تمایل
trepan
تمایل
orientation
تمایل
intentions
تمایل
leaning
تمایل
intention
تمایل
leanings
تمایل
proclivity
تمایل
recumbency
تمایل
would
تمایل
propensities
تمایل
tendency
تمایل
disposition
تمایل
tendencies
تمایل
trends
تمایل
leans
تمایل داشتن
leaned
تمایل داشتن
against his grain
برخلاف تمایل او
disinclination
عدم تمایل
lean
تمایل داشتن
tilts
کجی تمایل
tilted
کجی تمایل
wish
[would like]
تمایل داشتن
central tendency
تمایل به مرکز
propend
تمایل داشتن
propensity to consume
تمایل به مصرف
portraint orientation
تمایل عمودی
reactive tendency
تمایل واکنشی
self immolation
تمایل به خودکشی
sinistral
تمایل بچپ
landscape orientation
تمایل افقی
the herd instinct
تمایل بگروه
trepan
تمایل داشتن
fugitiveness
تمایل به فرار
falloff
تمایل داشتن
predispostion
تمایل قبلی
work effort
تمایل به کار
declinatory
دارای تمایل
proclivity to steal
تمایل بدزدی
preoccupation
تمایل شیفتگی
fantasies
میل تمایل
hangs
تردید تمایل
hang
تردید تمایل
gust
تمایل مزمزه
inclination
تمایل شیب
inclining
تعظیم تمایل
gusts
تمایل مزمزه
aptitude
تمایل طبیعی
antipathetic
فاقد تمایل
preoccupations
تمایل شیفتگی
aptitudes
تمایل طبیعی
propensities
تمایل طبیعی
propensity
تمایل طبیعی
polarity
تمایل قطبی
fantasy
میل تمایل
affect
تمایل داشتن
vein
حالت تمایل
veins
حالت تمایل
streak
تمایل میل
streaked
تمایل میل
streaking
تمایل میل
polarities
تمایل قطبی
streaks
تمایل میل
list
تمایل کجی
tilt
کجی تمایل
caprices
تمایل فکری
affects
تمایل داشتن
predilection
تمایل قبلی
predilections
تمایل قبلی
caprice
تمایل فکری
proclivity
تمایل طبیعی بچیز بد
yen
تمایل رغبت شدید
propensity to do evil
تمایل به بدی کردن
odds
تمایل بیک سو احتمالات
bias
تمایل بیک طرف
take to
تمایل پیدا کردن به
tendency toward something
تمایل به سوی چیزی
turns
تمایل تغییر جهت
express willingness
اظهار تمایل کردن
uptrend
تمایل بسوی بالا
to take a ply
تمایل پیدا کردن
tilt angle
زاویه تمایل به طرفین
take to
تمایل پیدا کردن
turn
تمایل تغییر جهت
proclivities
تمایل طبیعی بچیز بد
biases
تمایل بیک طرف
inclination for any thing
تمایل یا میل بچیزی
hade
تمایل پیدا کردن
low marginal propensity to cunsume
تمایل ارام به مصرف
evasiveness
تمایل به طفره یاگریز
kindlily
با تمایل به مهربانی مهربانانه
marginal propensity to absorb
تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend
تمایل نهائی به مخارج
rapprochement
نزدیکی تمایل بدوستی
diathesis
تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
heredity
تمایل برگشت باصل توارث
tenor
تمایل صدای زیر مردانه
tenors
تمایل صدای زیر مردانه
frigidity
کمی تمایل درقوای جنسی
worldliness
تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
adductor
تمایل عضو بطرف محور
declaration of intention
افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
frigid
دارای اندکی تمایل جنسی
diminishing utility
قانون تقلیل تمایل به مصرف
prepossession
اشغال قبلی تمایل بیجهت
helms
تمایل قایق به انحراف از مسیر
desirability
درجه تمایل شرایط مطلوب
helm
تمایل قایق به انحراف از مسیر
negative diheral
تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
undersexed
دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotary
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
bear out
تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
levorotatory
دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
lug out
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
oversteer
تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
labialism
حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
bear in
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
Appetite comes with eating.
<proverb>
با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد.
[ضرب المثل]
wing heavy
تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
understeer
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cathedral
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals
تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte
قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com