English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
Other Matches
to take a pride in any thing بچیزی فخرکردن
to run the hazard بچیزی تن دردادن
to hang on to anything بچیزی چسبیدن
to fall across anything بچیزی برخوردن
to follow up the scent بچیزی پی بردن
to fool with anything بچیزی ور رفتن
hang on to something بچیزی چسبیدن
get wind of something پی بچیزی بردن
tolaugh.atany thing بچیزی خندیدن
to take a pride in any thing بچیزی بالیدن
to havealiking for anything میل بچیزی داشتن
allergy حساسیت نسبت بچیزی
allergies حساسیت نسبت بچیزی
to wish for something میل بچیزی داشتن
the ship was snagged کشتی بچیزی خورد
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
rigid adherence to a thing سفت چسبیدن بچیزی
to lay stress on something بچیزی اهمیت دادن
prenotion احساس قبلی نسبت بچیزی
to hang on to anything بچیزی خوب گوش دادن
to have a thing at heart بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to get used to anything بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to have views upon somthing چشم یاطمع بچیزی داشتن
to play with something چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to be ill towardsany thing روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to set one's mind on anything ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
lobe اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobes اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
presentiment عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
nisus تمایل
tendency تمایل
unwilling بی تمایل
disinclined بی تمایل
appetence تمایل
sentiment تمایل
month's mind تمایل
appetency تمایل
appetence or tency تمایل
addictedness تمایل
aclinic بی تمایل
left justification تمایل به چپ
trepan تمایل
gravitation تمایل
declination تمایل
tendencies تمایل
recumbency تمایل
would تمایل
proclivity تمایل
disposition تمایل
proclivities تمایل
intentions تمایل
intention تمایل
leanings تمایل
leaning تمایل
orientation تمایل
proneness تمایل
pendulums تمایل
trend تمایل
propensity تمایل
trends تمایل
propensities تمایل
liking تمایل
pendulum تمایل
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
fugitiveness تمایل به فرار
reactive tendency تمایل واکنشی
propensity تمایل طبیعی
landscape orientation تمایل افقی
predispostion تمایل قبلی
self immolation تمایل به خودکشی
portraint orientation تمایل عمودی
central tendency تمایل به مرکز
work effort تمایل به کار
declinatory دارای تمایل
proclivity to steal تمایل بدزدی
propend تمایل داشتن
trepan تمایل داشتن
sinistral تمایل بچپ
the herd instinct تمایل بگروه
falloff تمایل داشتن
propensity to consume تمایل به مصرف
list تمایل کجی
antipathetic فاقد تمایل
inclining تعظیم تمایل
inclination تمایل شیب
hang تردید تمایل
hangs تردید تمایل
fantasy میل تمایل
affect تمایل داشتن
affects تمایل داشتن
predilection تمایل قبلی
predilections تمایل قبلی
caprice تمایل فکری
preoccupations تمایل شیفتگی
preoccupation تمایل شیفتگی
polarities تمایل قطبی
polarity تمایل قطبی
gust تمایل مزمزه
gusts تمایل مزمزه
wish [would like] تمایل داشتن
aptitude تمایل طبیعی
aptitudes تمایل طبیعی
propensities تمایل طبیعی
caprices تمایل فکری
vein حالت تمایل
tilts کجی تمایل
leans تمایل داشتن
tilted کجی تمایل
leaned تمایل داشتن
tilt کجی تمایل
streaks تمایل میل
streaking تمایل میل
disinclination عدم تمایل
veins حالت تمایل
against his grain برخلاف تمایل او
fantasies میل تمایل
streak تمایل میل
streaked تمایل میل
lean تمایل داشتن
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
uptrend تمایل بسوی بالا
take to تمایل پیدا کردن به
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
turns تمایل تغییر جهت
odds تمایل بیک سو احتمالات
tendency toward something تمایل به سوی چیزی
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
proclivity تمایل طبیعی بچیز بد
yen تمایل رغبت شدید
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
hade تمایل پیدا کردن
to take a ply تمایل پیدا کردن
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
biases تمایل بیک طرف
bias تمایل بیک طرف
express willingness اظهار تمایل کردن
take to تمایل پیدا کردن
evasiveness تمایل به طفره یاگریز
turn تمایل تغییر جهت
propensity to do evil تمایل به بدی کردن
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
tenors تمایل صدای زیر مردانه
worldliness تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
frigidity کمی تمایل درقوای جنسی
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
diminishing utility قانون تقلیل تمایل به مصرف
desirability درجه تمایل شرایط مطلوب
helms تمایل قایق به انحراف از مسیر
declaration of intention افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
helm تمایل قایق به انحراف از مسیر
heredity تمایل برگشت باصل توارث
tenor تمایل صدای زیر مردانه
prepossession اشغال قبلی تمایل بیجهت
adductor تمایل عضو بطرف محور
frigid دارای اندکی تمایل جنسی
levorotary دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
negative diheral تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotatory دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
bear out تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
oversteer تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
lug out تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
labialism حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
spill wind سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bear in تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
wing heavy تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
understeer تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
cathedrals تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com