English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English Persian
postmark تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
postmarks تمبر رابوسیله مهر باطل کردن
Other Matches
override باطل کردن باطل ساختن
overridden باطل کردن باطل ساختن
overrides باطل کردن باطل ساختن
void باطل شدن باطل کردن
overrode باطل کردن باطل ساختن
stamp tax تمبر عوارض تمبر مالیاتی
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
first-day covers پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
first-day cover پاکت یا کارت پستال که در روز اول فروش تمبر جدید ارسال شده و تاریخ آن روز را روی تمبر مهر زدهاند
to fret a passage راهی رابوسیله سایش بازکردن
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
stamp تمبر پست الصاق کردن
stamps تمبر پست الصاق کردن
philately تمبر جمع کنی جمع اوری تمبر
an absurd notion خیال باطل عقیده باطل
quashed باطل کردن
elide باطل کردن
strike out باطل کردن
quashes باطل کردن
overrides باطل کردن
abjure باطل کردن
withdraw باطل کردن
revoke باطل کردن
remit باطل کردن
abolish باطل کردن
dissolve باطل کردن
quash باطل کردن
cancel باطل کردن
abrogate باطل کردن
nullifies باطل کردن
nullifying باطل کردن
dispense باطل کردن
dispensed باطل کردن
frustrate باطل کردن
frustrates باطل کردن
frustrating باطل کردن
dispensing باطل کردن
nullified باطل کردن
derogate باطل کردن
to knock the bottom out of باطل کردن
knock on the head باطل کردن
dispenses باطل کردن
nullify باطل کردن
over rule باطل کردن
annulled باطل کردن
nulify باطل کردن
undo باطل کردن
overrode باطل کردن
invalidate باطل کردن
undoes باطل کردن
invalidated باطل کردن
annul باطل کردن
annulling باطل کردن
annuls باطل کردن
invalidates باطل کردن
disannul باطل کردن
disnnul باطل کردن
cancelling باطل کردن
overridden باطل کردن
override باطل کردن
cancels باطل کردن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
daydreams خیال باطل کردن
daydreaming خیال باطل کردن
daydream خیال باطل کردن
void بی ارزش باطل کردن
daydreamed خیال باطل کردن
franker باطل کردن مصون ساختن
set aside باطل کردن تخصیص دادن
franked باطل کردن مصون ساختن
frankest باطل کردن مصون ساختن
frank باطل کردن مصون ساختن
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque). باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
franks باطل کردن مصون ساختن
to set a اندازه گرفتن باطل کردن
franking باطل کردن مصون ساختن
dispelled دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispelling دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispels دفع کردن طلسم را باطل کردن
dispel دفع کردن طلسم را باطل کردن
invalids علیل کردن باطل کردن
invalid علیل کردن باطل کردن
cancel باطل کردن اقاله کردن
cancelling باطل کردن اقاله کردن
cancels باطل کردن اقاله کردن
abrogates باطل کردن منسوخ کردن
asides الغا کردن باطل کردن
aside الغا کردن باطل کردن
stamp duty حق تمبر
stamp duties حق تمبر
stamp تمبر
stamps تمبر
postage تمبر پستی
stamp duties پول تمبر
food stamps تمبر خوراک
food stamp تمبر خوراک
philately تمبر شناسی
postmarks اثرمهر تمبر
stamper تمبر الصاق کن
postage stamps تمبر پست
postage stamp تمبر پست
postmark اثرمهر تمبر
stamps تمبر یا مهرزدن
stamp تمبر یا مهرزدن
stamped تمبر خورده
philatelists تمبر شناس
philatelist تمبر شناس
poststamp تمبر پست
tamarind تمبر هندی
it is sufficiently stamped کم تمبر خورده است
philatelic مربوط به تمبر شناسی
Do you have any stamps? آیا تمبر دارید؟
by under stamped کسر تمبر داشتن
post free بدون نیاز به تمبر زدن
The stamp doesnt stick. این تمبر نمی چسبد
postmarks مهر باطله تمبر پست
postmark مهر باطله تمبر پست
put into circulation به جریان انداختن [پول، تمبر و ... ]
face value <idiom> عکس چاپی روی پول ،تمبر،...
slips پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slipped پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
franking machine دستگاهی که تاریخ و هزینه پست را روی کاغ چاپ میکند نقش تمبر
nulity باطل
void باطل
null and void باطل
invalid باطل
invalids باطل
null باطل
nullification باطل سازی
null and void باطل و بی اثر
nullifier باطل کننده
rescind باطل ساختن
revocation باطل سازی
recision باطل سازی
cancellation باطل سازی
daydreams خیال باطل
to become inoperative باطل شدن
annulation باطل سازی
diriment باطل کننده
annulment باطل سازی
anullment باطل سازی
thwarter باطل کننده
frustrated باطل بیهوده
cancelation [American] باطل سازی
void باطل بی اثرکردن
my cake is dough نقشه ام باطل شد
to cease to be in force باطل شدن
daydreaming خیال باطل
cancel [booking, reservation] باطل ساختن
extinctive باطل کننده
vain باطل پوچ
countercharm باطل سحر
invalids باطل پوچ
daydream خیال باطل
invalid باطل پوچ
rescinds باطل ساختن
defeasance باطل سازی
invalidation باطل سازی
void result نتیجه باطل
countermand باطل ساختن
to be defected باطل شدن
wastery باطل ضایع
futile باطل عبث
revoker باطل کننده
daydreamed خیال باطل
rescinding باطل ساختن
inoperative باطل نامعتبر
void contract عقد باطل
wastry باطل ضایع
lapsed ppa باطل ملغی
lapsable باطل شدنی
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
illusion خیال باطل وهم
forfeit مسابقه باطل شده
vicious circle of poverty دور باطل فقر
dispense with رهاشدن از باطل شدن
forfeiting مسابقه باطل شده
forfeited مسابقه باطل شده
revocation باطل سازی برگردانی
forfeits مسابقه باطل شده
unavailable energy نیروی عاطل و باطل
illusions خیال باطل وهم
falsifies دست بردن در باطل ساختن
editis vanity همه چیز باطل است
all is vanity همه چیز باطل است
falsifying دست بردن در باطل ساختن
falsified دست بردن در باطل ساختن
falsify دست بردن در باطل ساختن
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
irrepealable غیر قابل الغاء باطل نشدنی
indefeasibly بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
duress در CL نیزمانند حقوق ماهر عمل یاتاسیس حقوقی ناشی از اکراه باطل است
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
irritancy پوچ سازی باطل سازی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com