Dictiornary-Farsi | تمرکز افقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
horizontal integration	تمرکز افقی


Other Matches

concentrating	تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates	تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate	تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentration	تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations	تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
planing	افقی سطح افق افقی کردن
levelled	تراز سطح افقی افقی کردن
plane	افقی سطح افق افقی کردن
leveled	تراز سطح افقی افقی کردن
levels	تراز سطح افقی افقی کردن
level	تراز سطح افقی افقی کردن
planed	افقی سطح افق افقی کردن
planes	افقی سطح افق افقی کردن
sliding wedge	گاوه افقی یاکولاس افقی
concentrations	تمرکز
focusing	تمرکز
yeep joung	تمرکز
centering	تمرکز
centralization	تمرکز
centralisation	تمرکز
concentration	تمرکز
concentrating	تمرکز کردن
centralists	طرفدار تمرکز
centralist	طرفدار تمرکز
concentration of fire	تمرکز اتش
concentration ratio	نسبت تمرکز
concentration ratio	نرخ تمرکز
centers	تمرکز یافتن
data concentration	تمرکز داده
concentrating	تمرکز دادن
concentrates	تمرکز دادن
crossover	تمرکز نخستین
centered	تمرکز یافتن
centre	تمرکز یافتن
retains	تمرکز دادن
retaining	تمرکز دادن
retained	تمرکز دادن
retain	تمرکز دادن
decentralization	عدم تمرکز
automatic focusing	تمرکز خودکار
cathexis	تمرکز روانی
center	تمرکز یافتن
center spuare	زاویه تمرکز
centering tool	ابزار تمرکز
concentative	تمرکز دهنده
centred	تمرکز یافتن
cost center	تمرکز هزینه
concentrates	تمرکز کردن
focusing coil	پیچک تمرکز
focusing control	تنظیم تمرکز
focusing magnet	مغناطیس تمرکز ده
ionic focusing	تمرکز با گاز
visual focusing	تمرکز دیداری
post deflection focusing	تمرکز پس از انحراف
period of concentration	زمان تمرکز
line concentrator	تمرکز کننده خط
concentration	تمرکز عده ها
concentrations	تمرکز عده ها
focalization	تمرکز در کانون
electrostatic focusing	تمرکز الکتروستاتیکی
electron focusing	تمرکز الکترون
totalitarianism	تمرکز گرایی
concentrate	تمرکز دادن
concentrate	تمرکز کردن
stress concentration	تمرکز تنش
degree of centralization	درجه تمرکز
electromagnetic focusing	تمرکز الکترومغناطیسی
magnetic focusing	تمرکز الکترومغناطیسی
gas focusing	تمرکز با گاز
decentralises	عدم تمرکز دادن
decentralising	عدم تمرکز دادن
massing of fire	تمرکز دادن اتشها
decentralised	عدم تمرکز دادن
decentralize	عدم تمرکز دادن
decentralizing	عدم تمرکز دادن
self focus	تنظیم تمرکز خودکار
decentralizes	عدم تمرکز دادن
massing	تمرکز قوای جنگی
masses	تمرکز قوای جنگی
mass	تمرکز قوای جنگی
centralized design	طراحی تمرکز یافته
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
concentration area	منطقه تمرکز اتش
concentrate	تمرکز دادن تغلیظ
bourrelet	ورم تمرکز گلوله
concentrates	تمرکز دادن تغلیظ
concentrating	تمرکز دادن تغلیظ
centralised	تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes	تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizing	تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising	تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize	تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter	تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralises	تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing	تمرکز دهی اشعه الکترونی
authoritarianism	فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralism	سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralising	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pools	قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
statism	تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
decentralism	سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
hit the high spots <idiom>	روی نکته اصلی تمرکز کردن
centralised	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
localization	تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
centralises	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
Zionism	نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.	فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
cathectic	وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
permanent magnet centering	تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
center	کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
centralizing	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pooled	قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralizes	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet focusing	تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
centralize	تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
gather writer	تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
pool	قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
grommet	حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
condenser	الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
Zionist	طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
authoritarian	طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians	طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
lateral	افقی
laterad	افقی
horizontal	افقی
tabbing	ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
horizontal hook	قلاب افقی
horizontal growth	رشد افقی
abscissa	محور افقی
horizontal disparity	ناهمخوانی افقی
straightest	افقی بطورسرراست
horizontally	بطور افقی
straighter	افقی بطورسرراست
yardarm	بازوی افقی
horizontal mobility	تحرک افقی
tier	ردیف افقی
tiers	ردیف افقی
horizontal integration	انضمام افقی
horizontal crossbar	میله افقی
horizontal combination	ترکیب افقی
cross-beam	تیر افقی
cross beam	تیر افقی
cross head	تیر افقی
brise-soleil	کرکره افقی
cross hatch	هاشور افقی
cross level	افقی کردن
crosscut saw	اره افقی بر
horizontal cornice	رخ بام افقی
brise-soleil	پرده افقی
horizontal	سطح افقی
straight	افقی بطورسرراست
horizontal boring	سوراخکاری افقی
horizontal candlepower	شمع افقی
horizontal plane	صفحه افقی
transverse plane	صفحه افقی
horizontal polarization	قطبش افقی
horizontal wedge	گاوه افقی
jack arch	طاق افقی
landscape orientation	تمایل افقی
trunnion	پاشنه افقی
rhumb	دایره افقی
transom	وادار افقی
ordinate	حور افقی
horizontal integration	ادغام افقی
plain coordinates	مختصات افقی
putlog or lock	تیر افقی
trunnion	مفصل افقی
horizontal wedge	کولاس افقی
horizontal pump	پمپ افقی
horizontal taping	مساحی افقی
horizontal loading	کولاس افقی
transom	الت افقی
abscissa	بعد افقی
horizontal scrolling	حرکت افقی
horizontal section	برش افقی
boom	ستون افقی [کشتی]
spar	ستون افقی [کشتی]
dragon-tie	تیر افقی گوشه ها
horizontal phase control	تنظیم فاز افقی
x plates	صفحات انحراف افقی
cross level	حباب تراز افقی
transverse abduction	دور کردن افقی
ridge pole	کش دیرک افقی چادر
roof tree	کش دیرک افقی چادر
transom	الت افقی کمرکش
cross grinder	شاه تیر افقی
bars	میله افقی در پرش
bar	میله افقی در پرش
horizontal stabilizer	مکان افقی ثابت
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
horizontal synchronizing	همزمان ساز افقی
horizontal loading	بارگیری افقی کشتیها
horizontal shearing stress	تنش برش افقی
x axis	بردار افقی گراف
laterad	واقع درخط افقی
lateralrelationship	نسبت در خط افقی از پهلو
mean horizontal candlepower	شمع افقی متوسط
horizontal arch element	حلقه افقی قوس
horizon system of coordinates	دستگاه مختصات افقی
X coordinate	مختصات بردار افقی