English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
data concentration تمرکز داده
Search result with all words
centralized data processing پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
Other Matches
concentrating تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentration تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentrations تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
enquiry تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
parallels داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
paralleling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallel داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallels بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
parallelled داده ارسالی روی تعدادی خط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان منتقل میکند
source حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
searchingly روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
search روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searched روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searches روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
searching storage روش بازیابی داده که از بخشی از داده به جای آدرس برای یافتن محل داده استفاده میکند
data processing پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
tails داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tailed داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
tail داده تشخیص داده شده در انتهای لیست داده
data preparation امایش داده ها اماده سازی داده مهیاسازی داده ها
concentrations تمرکز
yeep joung تمرکز
centering تمرکز
focusing تمرکز
concentration تمرکز
centralization تمرکز
centralisation تمرکز
line concentrator تمرکز کننده خط
concentration ratio نرخ تمرکز
concentrate تمرکز کردن
concentration ratio نسبت تمرکز
magnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
concentration of fire تمرکز اتش
degree of centralization درجه تمرکز
center spuare زاویه تمرکز
horizontal integration تمرکز افقی
concentrations تمرکز عده ها
concentrating تمرکز کردن
concentrating تمرکز دادن
concentative تمرکز دهنده
visual focusing تمرکز دیداری
electrostatic focusing تمرکز الکتروستاتیکی
concentrates تمرکز کردن
centering tool ابزار تمرکز
centred تمرکز یافتن
gas focusing تمرکز با گاز
ionic focusing تمرکز با گاز
center تمرکز یافتن
concentrate تمرکز دادن
cathexis تمرکز روانی
focalization تمرکز در کانون
retains تمرکز دادن
post deflection focusing تمرکز پس از انحراف
stress concentration تمرکز تنش
centre تمرکز یافتن
electron focusing تمرکز الکترون
centers تمرکز یافتن
centered تمرکز یافتن
centralists طرفدار تمرکز
centralist طرفدار تمرکز
retained تمرکز دادن
decentralization عدم تمرکز
period of concentration زمان تمرکز
electromagnetic focusing تمرکز الکترومغناطیسی
cost center تمرکز هزینه
crossover تمرکز نخستین
retain تمرکز دادن
retaining تمرکز دادن
concentration تمرکز عده ها
focusing magnet مغناطیس تمرکز ده
focusing control تنظیم تمرکز
concentrates تمرکز دادن
totalitarianism تمرکز گرایی
focusing coil پیچک تمرکز
automatic focusing تمرکز خودکار
massing تمرکز قوای جنگی
masses تمرکز قوای جنگی
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
self focus تنظیم تمرکز خودکار
concentration area منطقه تمرکز اتش
mass تمرکز قوای جنگی
concentrating تمرکز دادن تغلیظ
bourrelet ورم تمرکز گلوله
massing of fire تمرکز دادن اتشها
concentrate تمرکز دادن تغلیظ
decentralising عدم تمرکز دادن
decentralizes عدم تمرکز دادن
decentralised عدم تمرکز دادن
decentralize عدم تمرکز دادن
decentralizing عدم تمرکز دادن
concentrates تمرکز دادن تغلیظ
decentralises عدم تمرکز دادن
centralized design طراحی تمرکز یافته
privacy قانونی که کاربران غیر محغاز نمیتوانند درباره افراد خصوصی از پایگاه داده ها داده دریافت کنند یا هر شخص فقط میتواند اطلاعات مربوط به خودش را در پایگاه داده بداند
centralize تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism سیستم تمرکز در اداره مملکت
electron beam focusing تمرکز دهی اشعه الکترونی
authoritarianism فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralised تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizing تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralises تمرکز دادن تمرکزی کردن
CD دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
CDs دیسک درایوی که به کامپیوتراجازه میدهد داده ذخیره شده روی ROM-CD را بخواند داده خوان از یک اشعه لیزر برای خواندن الگوهای سطح ROM-CD استفاده میکند که معرف بیت داده هستند
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
statism تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
pools قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
pooled قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
center کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
permanent magnet centering تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
permanent magnet focusing تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
centralised تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
cathectic وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
centralises تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
hit the high spots <idiom> روی نکته اصلی تمرکز کردن
gather writer تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
centralizes تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
Zionism نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
localization تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
decentralism سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
centralize تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizing تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pool قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
sql زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
structuring زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structures زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
structure زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و متداول که برای تولید پاسخ برای بازیابی داده از پایگاه داده ها استفاده میشود
grommet حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
Zionist طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
condenser الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
authoritarians طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
queries زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
querying زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
tabbing ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
associative addressing روش باز یابی داده که از بخش داده و نه از آدرس آن استفاده میکند
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cells در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
mass storage سیستم ذخیره داده که بیشتر از یک میلیون بیت داده را نگهداری میکند
initialed خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
storage ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
gremlin خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
initials خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initialing خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
serial یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
initialled خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
initial خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
transmissions مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
entities موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
initialling خطای داده که اختلاف بین داده در شورع پردازش و مقدار خط ی آن است
forward pointer اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
serials یک دادهای که با خواندن لیست داده و رسیدن به داده صحیح بدست آید.
checked محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
checks محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
source فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
content addressable addressing روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
strobe سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
entity موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
gremlins خطای شرح داده نشده در هنگام گم شدن داده در حین ارسال
transmission مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
ascend مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
receives ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
parallelling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
serial وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
serials وسیلهای که داده سری می پذیرد و داده موازی ارسال میکند
parallelled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
paralleling وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
receive ترمینال کامپیوتری که فقط داده نمایش داده شده را می پذیرد
digital آنچه داده یاکمیتهای فیزیکی را به صورت داده بیان میکند
wait time خیر بین یک درخواست برای داده و ارسال داده از حافظه
parallels وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
ascended مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
paralleled وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
parallel وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و داده سریال ارسال میکند
ascends مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
long integer عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
bureaus ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
ddl بخشی از نرم افزارسیستم پایگاه داده ها ساختار سیستم و داده را شرح میدهد
preparation تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
loops برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com