Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
statism
تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
Other Matches
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
state government
دولت مرکزی
authoritarianism
فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
bounties
کمک اقتصادی دولت
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
federal authorities
قدرت دولت متحده
economic potential
قدرت اقتصادی
economic power
قدرت اقتصادی
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
interventionism
سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
totalism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalitarianism
رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
classical economics
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
concentrating
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates
تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
communism
کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
economic nationalism
ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
general grant
کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
imperialism
سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
umbrella
طرح چتر
[یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
mercantilism
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
concentrations
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
cpu time
مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
Economic expert
[A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany]
حکیم اقتصادی
[ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
economic aggregates
مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
economic liberalism
مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
headquarters
شعبه مرکزی اداره مرکزی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
economic imperialism
جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
dynamic condition
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics
مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
economic and social council
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
economic order quantity
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
autarky
خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
market socialism
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
yeep joung
تمرکز
focusing
تمرکز
centering
تمرکز
centralisation
تمرکز
centralization
تمرکز
concentrations
تمرکز
concentration
تمرکز
stress concentration
تمرکز تنش
center spuare
زاویه تمرکز
decentralization
عدم تمرکز
period of concentration
زمان تمرکز
centralist
طرفدار تمرکز
centering tool
ابزار تمرکز
post deflection focusing
تمرکز پس از انحراف
concentrating
تمرکز کردن
concentration
تمرکز عده ها
concentrates
تمرکز کردن
concentrating
تمرکز دادن
automatic focusing
تمرکز خودکار
concentrations
تمرکز عده ها
concentrate
تمرکز کردن
visual focusing
تمرکز دیداری
concentrate
تمرکز دادن
cathexis
تمرکز روانی
center
تمرکز یافتن
concentrates
تمرکز دادن
centralists
طرفدار تمرکز
crossover
تمرکز نخستین
focusing magnet
مغناطیس تمرکز ده
focusing control
تنظیم تمرکز
focusing coil
پیچک تمرکز
concentration ratio
نرخ تمرکز
concentration ratio
نسبت تمرکز
concentration of fire
تمرکز اتش
focalization
تمرکز در کانون
data concentration
تمرکز داده
retain
تمرکز دادن
retained
تمرکز دادن
cost center
تمرکز هزینه
gas focusing
تمرکز با گاز
ionic focusing
تمرکز با گاز
degree of centralization
درجه تمرکز
retains
تمرکز دادن
totalitarianism
تمرکز گرایی
retaining
تمرکز دادن
horizontal integration
تمرکز افقی
electron focusing
تمرکز الکترون
concentative
تمرکز دهنده
magnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
line concentrator
تمرکز کننده خط
electromagnetic focusing
تمرکز الکترومغناطیسی
centred
تمرکز یافتن
centre
تمرکز یافتن
centers
تمرکز یافتن
electrostatic focusing
تمرکز الکتروستاتیکی
centered
تمرکز یافتن
decentralises
عدم تمرکز دادن
decentralising
عدم تمرکز دادن
massing of fire
تمرکز دادن اتشها
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
decentralizes
عدم تمرکز دادن
centralized design
طراحی تمرکز یافته
self focus
تنظیم تمرکز خودکار
decentralizing
عدم تمرکز دادن
decentralize
عدم تمرکز دادن
decentralised
عدم تمرکز دادن
concentrate
تمرکز دادن تغلیظ
mass
تمرکز قوای جنگی
masses
تمرکز قوای جنگی
massing
تمرکز قوای جنگی
bourrelet
ورم تمرکز گلوله
concentrating
تمرکز دادن تغلیظ
concentrates
تمرکز دادن تغلیظ
concentration area
منطقه تمرکز اتش
centralize
تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter
تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralised
تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing
تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralizes
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism
سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralizing
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralises
تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralised
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pools
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
center
کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
centralize
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
pool
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralises
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
decentralism
سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
pooled
قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
gather writer
تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
permanent magnet focusing
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate.
فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
localization
تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
Zionism
نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
permanent magnet centering
تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
cathectic
وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
centralizes
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralizing
تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
hit the high spots
<idiom>
روی نکته اصلی تمرکز کردن
grommet
حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
condenser
الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
respublica
دولت
mammon
دولت
powered
دولت
powers
دولت
state
دولت
state-
دولت
stated
دولت
government
دولت
stating
دولت
states
دولت
power
دولت
governments
دولت
powering
دولت
tabbing
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
the body politic
ملت و دولت
loyalists
دولت دوست
ambassador
ماموررسمی یک دولت
buffer state
دولت حایل
nation state
دولت ملی
vassal atate
دولت پوشالی
state property
دارائی دولت
independent state
دولت مستقل
lese majestyodhkj &odhkj fvqn
پادشاه یا دولت
mandatary
دولت قیم
war state
دولت جنگی
Warsaw
دولت لهستان
quirinal
دولت ایتالیا
chief of state
رئیس دولت
enemy state
دولت دشمن
Kremlin
دولت شوروی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com