Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
mass practice
تمرین بدون استراحت
Other Matches
dry sum
تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
dummy run
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy runs
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
movement off-the-ball
بازی بدون توپ
[تمرین ورزش فوتبال]
paced
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
run through
<idiom>
ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
breather
استراحت
bye
استراحت
byes
استراحت
rests
استراحت
rehabilitation
استراحت
recumbency
استراحت
idle
استراحت
breathers
استراحت
rest
استراحت
yasme
استراحت
vacation
استراحت
idles
استراحت
idlest
استراحت
idled
استراحت
vacations
استراحت
relaxation
استراحت
sick leave
استراحت بیماری
rest period
دوره استراحت
to retire to bed
استراحت کردن
to go to roost
استراحت کردن
to rest on one's oars
استراحت کردن
lie-down
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
quiescent current
جریان استراحت
to rest oneself
استراحت کردن
to take one's rest
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
repose
اسودگی استراحت
unbuckles
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
go to rest
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
lie by
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie off
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
rests
محل استراحت
respite _
فاصله استراحت
rest
استراحت کردن
relief time
زمان استراحت
relief interval
استراحت متناوب
surcease
پایان استراحت
resting potential
پتانسیل استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
nooning
استراحت نیمروز
rest
محل استراحت
binnacle
استراحت پزشکی
idle period
دوره استراحت
meal break
استراحت ناهار
rests
استراحت کردن
rest cure
معالجه با استراحت
lie down
استراحت کردن
electrode bias
ولتاژ استراحت
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
to rest up
استراحت کامل کردن
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
respite
استراحت تمدید مدت
Zen
استراحت بحالت نشسته
rest up
استراحت کامل کردن
rest
استراحت کردن بالشتک
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
work ratio
نسبت کار به استراحت
work relief
استراحت توام با کار
zazen
پایان استراحت نشسته
jump suit
لباس خانه و استراحت
jump suits
لباس خانه و استراحت
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
lair
محل استراحت جانور
lairs
محل استراحت جانور
rests
استراحت کردن بالشتک
rest
تکیه گاه استراحت
rests
تکیه گاه استراحت
ease
سهولت استراحت رسایی
eases
سهولت استراحت رسایی
easing
سهولت استراحت رسایی
parlor car
سالن استراحت قطار
eased
سهولت استراحت رسایی
retire
استراحتگاه استراحت کردن
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
retires
استراحتگاه استراحت کردن
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
lounged
محل استراحت ولم دادن
rehabilitation
اردوگاه استراحت تسلی دادن
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
slack suit
لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
dwelled
محل توقف توقفگاه استراحت
dwells
محل توقف توقفگاه استراحت
bedtime
وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes
وقت استراحت موقع خوابیدن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
lounge
محل استراحت ولم دادن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
lounging
محل استراحت ولم دادن
lounges
محل استراحت ولم دادن
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
neutral corner
گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
change of pace
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change up
جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
longtour area
منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
diastasis
استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
ring stool
چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rest and recuperation
عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
train
تمرین
drills
تمرین
trained
تمرین
rehearsal
تمرین
work out
تمرین
trains
تمرین
drilled
تمرین
drill
تمرین
drilling
تمرین
rehearsals
تمرین
practice
تمرین
exercises
تمرین
exercised
تمرین
exercise
تمرین
ure
تمرین
action
تمرین
actions
تمرین
use
تمرین
uses
تمرین
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
service practice
تمرین اموزشی
staging
تمرین کردن
staging
تمرین اب خاکی
workouts
تمرین شدید
exercise code word
رمز تمرین
circuit training
تمرین دایرهای
physical exercise
تمرین ورزشی
practises
ورزش تمرین
field exercise
تمرین صحرایی
combat exercise
تمرین رزمی
overtrain
تمرین بیش از حد
practising
ورزش تمرین
combatdrill
تمرین رزمی
field exercise
تمرین رزمی
fartlek
تمرین دو استقامت
mule
اتومبیل تمرین
exercize
تمرین تکلیف
work out
تمرین امادگی
workout
تمرین شدید
massed practice
تمرین بی وقفه
rehearse
تمرین کردن
negative practice
تمرین منفی
work out
<idiom>
تمرین کردن
practice
تمرین کردن
woodshed
تمرین کردن
practice
ورزش تمرین
mobilization exercise
تمرین بسیج
rehearsed
تمرین کردن
mass practice
تمرین فشرده
try-out
تمرین نهایی
try-outs
تمرین نهایی
rehearsing
تمرین کردن
rehearses
تمرین کردن
exercisable
قابل تمرین
dry run
تمرین جنگی
maneuver
تمرین نظامی
workshop practice
تمرین کارگاهی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com