Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (21 milliseconds)
English
Persian
maneuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
Other Matches
terminal command
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
drilling
تمرین نظامی کردن
drilling
تمرین نظامی
maneuver
تمرین نظامی
militarism
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
anticrop operations
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
drillmaster
فرمانده تمرین نظامی سردسته
Military operations.
عملیات نظامی
counter military
ضد عملیات نظامی
judge advocate
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
tactical plan
طرح عملیات نظامی
politico military
عملیات سیاسی نظامی
terrain exercise
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
rank and file
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
national command
یکان یا قسمت نظامی مربوط به هر ملت در عملیات چندکشور
phantom order
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
drill sergeant
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
army terminals
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
court martial
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
reprisals
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
rehearsals
تمرین کردن عملیات
rehearsal
تمرین کردن عملیات
militarization
نظامی کردن
militarize
نظامی کردن
militarization
نظامی کردن امور
demilitarization
غیر نظامی کردن
hand salute
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
demilitarized
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
to rally scattered troops
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
marched
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marches
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
militarize
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
mil
نظامی
martin
نظامی
service
نظامی
warlike
نظامی
serviced
نظامی
fort
دژ نظامی
soldier
نظامی
martial
نظامی
military
نظامی
soldiers
نظامی
party
عده نظامی
word of command
فرمان نظامی
strongholds
قلعه نظامی
guest house
مهمانسرای نظامی
stronghold
قلعه نظامی
military strategy
استراتژی نظامی
installation
قسمت نظامی
military testament
وصیتنامه نظامی
military posture
وضعیت نظامی
military services
قسمتهای نظامی
military courtesy
احترامات نظامی
articles of war
قانون نظامی
military courtesy
شئونات نظامی
military training
تعلیم نظامی
military crest
خط الراس نظامی
military doctorine
مقررات نظامی
military doctorine
دکترین نظامی
military training
اموزش نظامی
military expenditure
مخارج نظامی
military spending
مخارج نظامی
military funds
اعتبار نظامی
military governor
حاکم نظامی
military grid
شبکه نظامی
installations
قسمت نظامی
attache
وابسته نظامی
military intelligence
اطلاعات نظامی
military intervention
مداخله نظامی
military posture
ارایش نظامی
military platform
سکوی نظامی
military justice
دادسرای نظامی
military justice
دادرسی نظامی
military occupational speciality
کد تخصصی نظامی
guest houses
مهمانسرای نظامی
installation
موسسه نظامی
military governor
فرمانداری نظامی
marches
گام نظامی
military funds
بودجه نظامی
military specifications
کدتخصصی نظامی
military government
دولت نظامی
military specifications
خصوصیات نظامی
khaki
لباس نظامی
soldiers
فرد نظامی
military government
حکومت نظامی
military resources
منابع نظامی
military psychology
روانشناسی نظامی
installations
موسسه نظامی
militias
نیروی نظامی
martial law
حکومت نظامی
the military profession
کار نظامی
the sabre
نیروی نظامی
the sabre
حکومت نظامی
drill
مشق نظامی
truck vehicle
خودرو نظامی
intelligence
اطلاعات نظامی
drilled
مشق نظامی
drills
مشق نظامی
campound
کمپ نظامی
standing orders
امریه نظامی
standing order
امریه نظامی
strategic map
نقشه نظامی
post
پست نظامی
post-
پست نظامی
by military force
با نیروی نظامی
dressing parade
مشق نظامی
militarily
از لحاظ نظامی
paramilitaries
شبه نظامی
militia
نیروی نظامی
paramilitary
شبه نظامی
council of war
شورای نظامی
councils of war
شورای نظامی
tunc
پیراهن نظامی
invasion currency
پول نظامی
soldiers
نظامی شدن
soldier
فرد نظامی
soldier
نظامی شدن
marching
گام نظامی
marched
گام نظامی
march
گام نظامی
posted
پست نظامی
posts
پست نظامی
fortresses
استحکامات نظامی
fortress
استحکامات نظامی
military adviser
مستشار نظامی
to attain a great age
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
military advisor
مستشار نظامی
military area
منطقه نظامی
military assistance
کمک نظامی
military attache
وابسته نظامی
military body
هیئت نظامی
column
ستون نظامی
military comission
هیئت نظامی
military comission
کمیسیون نظامی
military convention
اتحاد نظامی
detention barrack
بازداشتگاه نظامی
active
نظامی کادر
columns
ستون نظامی
spirit de corps
غرور نظامی
ceremonies
مراسم نظامی
ceremony
مراسم نظامی
regimental
لباس نظامی
soldiery
نیروی نظامی
martial court
دادگاه نظامی
military tribunal
دادگاه نظامی
martial rule
حکومت نظامی
martial spirit
روح نظامی
military court
دادگاه نظامی
forces
نیروی نظامی
exercised
مشق نظامی
region
ناحیه نظامی
regions
ناحیه نظامی
districts
ناحیه نظامی
field colors
پرچم نظامی
exercises
مانور نظامی
civilian
غیر نظامی
field colours
پرچم نظامی
prisidio
قلعه نظامی
district
ناحیه نظامی
camps
اردوگاه نظامی
exercised
مانور نظامی
camped
اردوگاه نظامی
defensive architecture
معماری نظامی
general outpatient clinic
درمانگاه نظامی
salutes
احترام نظامی
saluting
احترام نظامی
citadel
قلعه نظامی
citadels
قلعه نظامی
provost marshal
قاضی نظامی
court martial
دادگاه نظامی
necker chief
کاشکول نظامی
court martiall
دادگاه نظامی
court martiall
شورای نظامی
court material
دادگاه نظامی
forcing
نیروی نظامی
camp
اردوگاه نظامی
militarist
نظامی گرا
army staff
ستاد نظامی
cadet
دانشجوی نظامی
exercise
مشق نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com