English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (1 milliseconds)
English Persian
salmonberry تمشک سرخ خوراکی
Other Matches
loganberries میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberry میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
raspberry تمشک
raspberries تمشک
razz تمشک
sugarberry تمشک شیرین
raspberry jam مربای تمشک
thornbush تمشک جنگلی
bramble خاربن تمشک جنگلی
farkleberry تمشک امریکای جنوبی
brambles خاربن تمشک جنگلی
thimbleberry تمشک امریکایی دارای میوه انگشتی شکل
cates خوراکی
viands خوراکی
eating خوراکی
edible خوراکی
comestible خوراکی
meal خوراکی
meals خوراکی
chow خوراکی
chows خوراکی
green meat گیاه خوراکی
green vegetable سبزی خوراکی
strawberries چلیک خوراکی
trophic level تراز خوراکی
mussles صدف خوراکی
oyster صدف خوراکی
oysters صدف خوراکی
strawberry چلیک خوراکی
articles of food موادغذایی یا خوراکی
champignon نوعی قارچ خوراکی
pinon تخم خوراکی کاج
pinyon تخم خوراکی کاج
larder گنجه خوراک خوراکی
larders گنجه خوراک خوراکی
roughage مواد خوراکی زبر
turbot ماهی پهن خوراکی
sego پیاز خوراکی زنبق
periwig نوعی صدف خوراکی
potherb سبزیهای معطر خوراکی
truffles قارچ خوراکی دنبلان
cero نوعی ماهی خوراکی
morelle قارچ مورکلای خوراکی
meadow mushroom قارچ خوراکی معمولی
morel قارچ مورکلای خوراکی
truffle قارچ خوراکی دنبلان
winkles جابجا کردن حلزون خوراکی
winkle جابجا کردن حلزون خوراکی
root crops محصولات دارای ریشههای خوراکی
spat : حلزون خوراکی خیلی کوچک
root crop محصولات دارای ریشههای خوراکی
sockeye ماهی خوراکی ریزشمال کلمبیا
cantarellus نوعی قارچ کوهی خوراکی
greenling نوعی ماهی خوراکی و گوشتخوار
porgee ماهی خوراکی دندان دار
porgy ماهی خوراکی دندان دار
gemma نرم تن یا صدف گردکوچک خوراکی
shell bean لوبیایی که مغز ان خوراکی است
short order خوراکی که زود مهیا میشود
geoduck نوعی جانور نرم تن یاصدف خوراکی
giblet احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
whiting ماهی نرم باله خوراکی اروپایی
terrapins لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
terrapin لاک پشت خوراکی سواحل فلوریدا
snapping turtle لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
shad شاه ماهی خوراکی اروپا وشمال امریکا
hasty pudding خوراکی که با ارد وشیروکره وگوشت درست میکنند
white crappie ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
littleneck clam نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
green turtle لاک پشت دریایی که تخمها وگوشت ان خوراکی است
timbale خوراکی مرکب از گوشت ماهی وجوجه وپنیر وغیره
pitting corrosion سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
clam حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clams حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
pomfret یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
To go bad . To rot . To spoilt . خراب شدن ( فاسد شدن مواد خوراکی )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com