English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (7 milliseconds)
English Persian
appliance تمهید اختراع
appliances تمهید اختراع
Other Matches
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
patent حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patents حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
preparations تمهید
scheming تمهید
preparation تمهید
devices تمهید
device تمهید
contrivance تمهید
schemes تمهید
schemed تمهید
contrivances تمهید
scheme تمهید
schemer تمهید کننده
schemers تمهید کننده
prolusion مقاله ازمایشی تمهید
excogitation اختراع
invention اختراع
patented حق اختراع
devices اختراع
device اختراع
patent حق اختراع
contraptions اختراع
contrivances اختراع
contraption اختراع
contrivance اختراع
patenting حق اختراع
patent right حق اختراع
patents حق اختراع
mintage اختراع
invents اختراع کردن
inventing اختراع کردن
invented اختراع کردن
mint اختراع کردن
inventible قابل اختراع
to patent an invention ثبت اختراع
invenit اختراع کرد
invention of the aeroplane اختراع هواپیما
drum up <idiom> اختراع کردن
pull out of a hat <idiom> اختراع کردن
make something up <idiom> اختراع کردن
inventive اختراع کننده
forgetive اختراع کننده
invent اختراع کردن
artifice اختراع نیرنگ
patented حق تثبیت اختراع
patenting حق ثبت اختراع
patenting حق تثبیت اختراع
patents حق ثبت اختراع
patents حق تثبیت اختراع
fictions داستان اختراع
fiction داستان اختراع
inventiveness هوش اختراع
inventiveness قوه اختراع
inventive power هوش اختراع
patented حق ثبت اختراع
inventive power قوه اختراع
minting اختراع کردن
minted اختراع کردن
artifices اختراع نیرنگ
mints اختراع کردن
patent حق تثبیت اختراع
patent حق ثبت اختراع
contrivable اختراع کردنی اندیشیدنی
patenting حق ثبت اختراع پروانه
patented حق ثبت اختراع پروانه
patents حق ثبت اختراع پروانه
forgetive دارای هوش اختراع
patents اختراع ثبت شده
patenting اختراع ثبت شده
patented اختراع ثبت شده
best thing since sliced bread <idiom> [یک نوآوری یا اختراع خوب]
patent حق ثبت اختراع پروانه
patent اختراع ثبت شده
ingenuity امادگی برای اختراع
figment سخن جعلی اختراع
figments سخن جعلی اختراع
coins اختراع وابداع کردن
coin اختراع وابداع کردن
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
daedal دارای هوش اختراع پیچیده
trump up <idiom> ساختن ،درمغز اختراع کردن
patentee ذینفع اختراع ثبت شده
patentee صاحب اختراع ثبت شده
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
atentee صاحب اختراع ثبت شده
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
europatents حق اختراع قابل قبول دراروپا
patentee صاحب اختراع ثبت شدن
It sinds into insignificance beside his invention . این درمقابل اختراع اوهیچ است
contraption تدبیر [اختراع] [ابتکار] [اسباب عجیب و غریب]
cook up <idiom> اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
new وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new- وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newest وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
nordenfelt یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
europatents اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
ajeeb دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
royalties پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
mauser یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
morse alphabet or code الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
think up <idiom> اختراع کردن،خلق کردن
devise درست کردن اختراع کردن
concocts جعل کردن اختراع کردن
concocting جعل کردن اختراع کردن
devises درست کردن اختراع کردن
devised درست کردن اختراع کردن
concocted جعل کردن اختراع کردن
concoct جعل کردن اختراع کردن
devising درست کردن اختراع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com