Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
paradox of value	تناقض ارزش
Other Matches
book value	ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem	به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value	تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added	قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end	با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological	وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value	بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain	منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carried	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries	با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
inconsistency	تناقض
contradiction	رد تناقض
paradox	تناقض
antithesis	تناقض
repugnance	تناقض
antitheses	تناقض
paradoxes	تناقض
contradiction	تناقض
opposition	تناقض
contradictions	تناقض
contradictions	رد تناقض
inconsistencies	تناقض
contradictoriness	تناقض
incoherence	تناقض
self contradiction	تناقض گویی
inconsistency	تناقض تباین
repugn	تناقض داشتن
consistently	بدون تناقض
contradicts	تناقض داشتن با
repugnance	تناقض مخالفت
contradict	تناقض داشتن با
contradicted	تناقض داشتن با
inconsistencies	تناقض تباین
paradox of thrift	تناقض پس انداز
antilogy	تناقض مطالب
inconsistence	تناقض تباین
grotesque	تناقض دار
quirks	مزاجی تناقض گویی
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
quirk	مزاجی تناقض گویی
voting paradox	تناقض در رای گیری
self contradiction	معارضه بانفس تناقض گویی
policy dilemma	تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
currency devaluation	کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
antinomy	تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
Marxists	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
value	ارزش
fustian	بی ارزش
low grade	کم ارزش
picayubnish	بی ارزش
low level	کم ارزش
worthless	بی ارزش
brummagem	کم ارزش
brummagem	بی ارزش
cost	ارزش
big ticket	با ارزش
regardant	با ارزش
good for nothing	بی ارزش
junky	بی ارزش
picayune	بی ارزش
market value	ارزش
valuing	ارزش
no par	بی ارزش
naught	بی ارزش
values	ارزش
shotten	بی ارزش
worth	با ارزش
punks	بی ارزش
rubbish	بی ارزش
worm eaten	بی ارزش
trivalence	سه ارزش
worthiness	ارزش
small change	کم ارزش
price	ارزش
worth	ارزش
rewarding	پر ارزش
punk	بی ارزش
prices	ارزش
treasure	با ارزش
raffish	بی ارزش
trivalency	سه ارزش
unvalued	بی ارزش
valueless	بی ارزش
avail	ارزش
loan value	ارزش وام
loan value	ارزش استقراض
logical value	ارزش منطقی
loss of value	افت ارزش
limiting value	ارزش نهایی
net price	ارزش خالص
net net worth	ارزش خالص
monetary value	ارزش پولی
meed	پاداش ارزش
market value	ارزش بازاری
kitsch	هنر بی ارزش
manufacture cost	ارزش ساخت
heritage asset	میراث با ارزش
man friday	کمک با ارزش
maintenance cost	ارزش نگهداری
net value	ارزش خالص
it is of little worth	کم ارزش است
face value	ارزش اسمی
expected value	ارزش منتظره
exchange value	ارزش مبادلهای
exchange value	ارزش مبادله
equity capital	ارزش ویژه
end value	ارزش انتهایی
economic value	ارزش اقتصادی
disvalue	بی ارزش کردن
differential cost	ارزش نهایی
diagnostic value	ارزش تشخیصی
decrease in value	کاهش ارزش
declared value	ارزش افهارشده
critical value	ارزش بحرانی
face value	ارزش صوری
intrinsic value	ارزش ذاتی
influence value	ارزش تاثیر
increase in value	افزایش ارزش
net worth	ارزش خالص
heating value	ارزش گرمایی
heat value	ارزش گرمایی
heat of combustion	ارزش گرمایی
gross value	ارزش ناخالص
final value	ارزش نهایی
coupling valve	ارزش اتصال
store of value	منبع ارزش
tinker's damn	چیزبی ارزش
truth value	ارزش درستی
prime cost	ارزش اولیه
present worth	ارزش فعلی
present worth	ارزش حال
present value	ارزش فعلی
use by value	استفاده با ارزش
use value	ارزش استفاده
use value	ارزش استعمال
valorization	تعیین ارزش
valuably	بطور با ارزش
production cost	ارزش ساخت
quantitative value	ارزش کمی
quantitative value	ارزش مقداری
subjective value	ارزش ذهنی
surplus value	ارزش اضافی
surrender value	ارزش بازخرید
scale value	ارزش مقیاسی
salvage value	ارزش بازیافتنی
scrap value	ارزش اسقاطی
salavage value	ارزش اسقاطی
survival value	ارزش بقا
theory of value	نظریه ارزش
threshold value	ارزش استانهای
rental value	ارزش اجارهای
tinker's dam	چیزبی ارزش
real value	ارزش واقعی
value added	ارزش افزوده
wear thin <idiom>	بی ارزش شدن
penny worth	ارزش یک پنی
par value	ارزش اسمی
objective value	ارزش واقعی
objective value	ارزش عینی
numerical value	ارزش عددی
nominal value	ارزش اسمی
present value	ارزش فعلی
place value	ارزش مکانی
present value	ارزش حال
indexation	ارزش ترازی
value analysis	تحلیل ارزش
value as security	ارزش تضمین
value date	تاریخ ارزش
value for money	ارزش پول
value in exchange	ارزش مبادله
value in use	ارزش استفاده
undervaluation	کم ارزش گذاری
value in use	ارزش استعمال
value of assets	ارزش دارائی ها
value of money	ارزش پول
waff	نظر بی ارزش
auxiliary value	ارزش کومکی
value theory	نظریه ارزش
cheapest	کم ارزش پست
book value	ارزش دفتری
cheaper	کم ارزش پست
call by value	فراخوانی با ارزش
cheap	کم ارزش پست
call price	ارزش اسمی
capital	ارزش ویژه
caloric value	ارزش گرمایی
calorific value	ارزش گرمایی
nothing	بی ارزش ابدا
base rate	ارزش اولیه
rubbish	چیزپست و بی ارزش
base rates	ارزش اولیه
depreciation	کم ارزش شمردن
axiology	علم ارزش ها
premiums	اضافه ارزش
axiology	ارزش شناسی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com