English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
contradict تناقض داشتن با
contradicted تناقض داشتن با
contradicts تناقض داشتن با
Search result with all words
repugn تناقض داشتن
Other Matches
incoherence تناقض
inconsistencies تناقض
repugnance تناقض
contradictoriness تناقض
opposition تناقض
paradox تناقض
paradoxes تناقض
contradiction رد تناقض
contradictions تناقض
contradiction تناقض
antithesis تناقض
inconsistency تناقض
contradictions رد تناقض
antitheses تناقض
inconsistency تناقض تباین
grotesque تناقض دار
paradox of thrift تناقض پس انداز
inconsistence تناقض تباین
paradox of value تناقض ارزش
self contradiction تناقض گویی
repugnance تناقض مخالفت
antilogy تناقض مطالب
inconsistencies تناقض تباین
consistently بدون تناقض
quirk مزاجی تناقض گویی
voting paradox تناقض در رای گیری
quirks مزاجی تناقض گویی
tergiversation بی ثباتی تناقض گویی
self contradiction معارضه بانفس تناقض گویی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
antinomy تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to hold داشتن
lack کم داشتن
possessing داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
to have possession of داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
to be feverish تب داشتن
having داشتن
wanted کم داشتن
own داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
redolence بو داشتن
lackvt کم داشتن
to hold a meeting داشتن
relieves داشتن
intercommon داشتن
monogyny داشتن یک زن
bears در بر داشتن
bears داشتن
bear در بر داشتن
bear داشتن
relieving داشتن
relieve داشتن
to go hot تب داشتن
owning داشتن
owned داشتن
owns داشتن
have داشتن
want کم داشتن
affects تمایل داشتن
fluctuate نوسان داشتن
fluctuates نوسان داشتن
confide اعتماد داشتن به
spare دریغ داشتن
spared دریغ داشتن
affect تمایل داشتن
raise برپا داشتن
rolled تلاطم داشتن
roll تلاطم داشتن
confides اعتماد داشتن به
confided اعتماد داشتن به
affect دوست داشتن
importing اهمیت داشتن
imported اهمیت داشتن
import اهمیت داشتن
espouse عقیده داشتن به
debt بدهی داشتن
fluctuated نوسان داشتن
debts بدهی داشتن
affects دوست داشتن
raises برپا داشتن
rolls تلاطم داشتن
overlaps اصطکاک داشتن
thirst اشتیاق داشتن
hungers اشتیاق داشتن
hungering اشتیاق داشتن
hungered اشتیاق داشتن
hunger اشتیاق داشتن
valuing گرامی داشتن
values گرامی داشتن
value گرامی داشتن
overlaps اشتراک داشتن
believes گمان داشتن
overlapped اشتراک داشتن
can قدرت داشتن
can امکان داشتن
canning قدرت داشتن
concerns اهمیت داشتن
concern اهمیت داشتن
leans تمایل داشتن
leaned تمایل داشتن
lean تمایل داشتن
recoils واکنش داشتن بر
recoiling واکنش داشتن بر
recoiled واکنش داشتن بر
recoil واکنش داشتن بر
monogamy داشتن یک همسر
cans امکان داشتن
cans قدرت داشتن
canning امکان داشتن
overlapped اصطکاک داشتن
declaring افهار داشتن
declares افهار داشتن
declare افهار داشتن
desiring میل داشتن
desires میل داشتن
overlap اشتراک داشتن
desire میل داشتن
represents نمایندگی داشتن
represented نمایندگی داشتن
represent نمایندگی داشتن
requiring لازم داشتن
requires لازم داشتن
required لازم داشتن
may امکان داشتن
like دوست داشتن
liked دوست داشتن
overlap اصطکاک داشتن
correlation ارتباط داشتن
outclassing برتری داشتن بر
outclasses برتری داشتن بر
outclassed برتری داشتن بر
outclass برتری داشتن بر
minds در نظر داشتن
minds تصمیم داشتن
minding در نظر داشتن
minding تصمیم داشتن
mind در نظر داشتن
mind تصمیم داشتن
likes دوست داشتن
require لازم داشتن
send گسیل داشتن
hear خبر داشتن
abominating تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
abominate تنفر داشتن
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com