English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
antinomy تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
Other Matches
ignoratio elenchi سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
contrary to the law مخالف قانون
illegal مخالف قانون
wrong مخالف اخلاق یا قانون
wronging مخالف اخلاق یا قانون
wrongs مخالف اخلاق یا قانون
illegal آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
apophasis افهار مطلبی درعین حالی که گوینده بی میلی خود را نسبت به افهار ان بیان داشته
remarking افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks افهار داشتن افهار نظریه دادن
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
remarked افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark افهار داشتن افهار نظریه دادن
antisocial مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
forced sale فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
code قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
the law is not retroactive قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
contradiction رد تناقض
contradiction تناقض
opposition تناقض
contradictions تناقض
contradictions رد تناقض
repugnance تناقض
antitheses تناقض
paradoxes تناقض
antithesis تناقض
incoherence تناقض
inconsistencies تناقض
paradox تناقض
contradictoriness تناقض
inconsistency تناقض
contradict تناقض داشتن با
inconsistency تناقض تباین
inconsistencies تناقض تباین
paradox of value تناقض ارزش
contradicts تناقض داشتن با
antilogy تناقض مطالب
grotesque تناقض دار
contradicted تناقض داشتن با
consistently بدون تناقض
self contradiction تناقض گویی
inconsistence تناقض تباین
repugn تناقض داشتن
paradox of thrift تناقض پس انداز
repugnance تناقض مخالفت
declaratory statute قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure قانون اصول محاکمات قانون شکلی
quirks مزاجی تناقض گویی
quirk مزاجی تناقض گویی
voting paradox تناقض در رای گیری
tergiversation بی ثباتی تناقض گویی
policy dilemma تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
self contradiction معارضه بانفس تناقض گویی
canon قانون کلی قانون شرع
penal statute قانون جزایی قانون مجازات
canons قانون کلی قانون شرع
say's law قانون سی . براساس این قانون
marginal productivity law قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
the law does not apply to him او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
proposals افهار
proposal افهار
say so افهار
say-so افهار
showings افهار
declarations افهار
declaration افهار
testimonies افهار
affirmance افهار
adductor افهار
testimony افهار
adduction افهار
showing افهار
indigitation افهار
sayings افهار
saying افهار
utterances افهار
statements افهار
statement افهار
avouchment افهار
utterance افهار
predication افهار
enouncement افهار
dixit افهار
allegations افهار
allegation افهار
pooh pooh افهار تنفروانزجار
pooh-pooh افهار تنفروانزجار
declaring افهار داشتن
pooh-poohing افهار تنفروانزجار
pooh-poohs افهار تنفروانزجار
declares افهار داشتن
statement of a claim افهار نامه
submission افهار نظریه
declare افهار داشتن
condolence افهار تاسف
condolences افهار تاسف
signification تعیین افهار
courtship افهار عشق
stater افهار دارنده
suggester افهار کننده
misstatement افهار غلط
say حرف افهار
options افهار میل
option افهار میل
assertive افهار کننده
says افهار داشتن
says حرف افهار
pooh-poohed افهار تنفروانزجار
resent افهار تنفرکردن از
resented افهار تنفرکردن از
resenting افهار تنفرکردن از
resents افهار تنفرکردن از
utterer افهار کننده
suggest افهار کردن
suggested افهار کردن
suggesting افهار کردن
suggests افهار کردن
say افهار داشتن
suggestion افهار عقیده
assertion افهار مثبت
expresses افهار کردن
manifested افهار نامه
manifesting افهار نامه
expressions افهار عبارت
manifests افهار نامه
remarks افهار بیان
an absurd statement افهار نا معقول
remarking افهار بیان
remarked افهار بیان
manifest افهار نامه
asserter افهار کننده
avowals افهار صریح
suggestions افهار عقیده
assertor افهار کننده
expressed افهار کردن
expressing افهار کردن
avowal افهار اشکار
avowal افهار صریح
asseveration افهار جدی
avowals افهار اشکار
remark افهار بیان
affirmation افهار قطعی
expression افهار عبارت
affirmations افهار قطعی
declaredly با افهار قطعی
generality افهار عمومی
express افهار کردن
cumlaude با افهار تقدیر
generalities افهار عمومی
affirmant افهار کننده
declarer افهار کننده
asserted افهار قطعی کردن
back-pedal افهار ندامت کردن
back-pedalled افهار ندامت کردن
back-pedalling افهار ندامت کردن
giggling با خنده افهار داشتن
resents افهار رنجش کردن
pass an opinion افهار عقیده کردن
make a suggestion افهار عقیده کردن
asserts افهار قطعی کردن
inexpressible غیر قابل افهار
pronounce افهار عقیده کردن
back-pedals افهار ندامت کردن
suggest افهار عقیده کردن
asserting افهار قطعی کردن
make a comment افهار نظر کردن
suggested افهار عقیده کردن
express one's views افهار نظر کردن
pronounces افهار عقیده کردن
suggestion افهار عقیده پیشنهاد
assert افهار قطعی کردن
professions افهار پیشه و حرفه
resented افهار رنجش کردن
understate حقیقت را افهار نکردن
understated حقیقت را افهار نکردن
understates حقیقت را افهار نکردن
understating حقیقت را افهار نکردن
offer افهار یاابراز کردن
statements افهار صورت حساب
fawn افهار دوستی کردن
fawned افهار دوستی کردن
statement افهار صورت حساب
resenting افهار رنجش کردن
profession افهار پیشه و حرفه
observe افهار عقیده کردن
observed افهار عقیده کردن
observes افهار عقیده کردن
observing افهار عقیده کردن
offers افهار یاابراز کردن
resent افهار رنجش کردن
offered افهار یاابراز کردن
to profess regret افهار تاسف کردن
irreticence افهار عدم کتمان
fawns افهار دوستی کردن
condole افهار تاسف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com