English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 184 (9 milliseconds)
English Persian
deadweight تناژ بارگیری
Other Matches
preload loading بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
wet storage بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
unit loading بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
back haul بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
endurance loading بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
embarkation order دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
combat loading بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
tonnage تناژ
bale cubic capacity تناژ حجمی
tonnage تناژ بار
bale cubic capacity تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
deadweight tonnage حداکثر تناژ وسیله نقلیه
tons per inch immersion تناژ ناو بر حسب عمق اب
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
charging بارگیری
stowage بارگیری
well deck پل بارگیری
shipping بارگیری
material handling bridge پل بارگیری
loading بارگیری
burdening بارگیری
loading bridge پل بارگیری
line charging capacity فرفیت بارگیری خط
frequency loading بارگیری فرکانسی
load lines علایم بارگیری
line charging current جریان بارگیری خط
roll on/roll off بارگیری- تخلیه
charging wharf اسکله بارگیری
charging car واگن بارگیری
charging crane جرثقیل بارگیری
load factor ضریب بارگیری
commercial loading بارگیری تجارتی
Loading and unloading. بارگیری وتخلیه
download بارگیری پایین
embarkation area محوطه بارگیری
embarkation table جدول بارگیری
charging berth اسکله بارگیری
loading apron نوار بارگیری
on berth ناوحاضربه بارگیری
pack saddle زین بارگیری
pallete کفه بارگیری
pick up and delivery بارگیری و تحویل
plimsol mark مارک بارگیری
plimsol mark علایم بارگیری
point of loading نقطه بارگیری
pre loading بارگیری اولیه
stowage بارگیری و باراندازی
magnetic loading بارگیری مغناطیسی
loading time زمان بارگیری
loading table جدول بارگیری
loading bucket سطل بارگیری
loading chart جدول بارگیری
loading diagram دیاگرام بارگیری
loading facilities وسایل بارگیری
loading point نقطه بارگیری
loading rack سکوی بارگیری
loading scale مقیاس بارگیری
loading site سکوی بارگیری
loading site محل بارگیری
loading station ایستگاه بارگیری
well deck عرشه بارگیری
loads بارگیری کردن
stowing بارگیری کردن
bucket charging بارگیری با سطل
stows بارگیری کردن
laden بارگیری شده
loading فرفیت بارگیری
ammunition loading line خط بارگیری مهمات
loads فرفیت بارگیری
load بارگیری مهمات
load بارگیری کردن
accumulator charge بارگیری اکومولاتور
quays سکوی بارگیری
pallets کفه بارگیری
pallet کفه بارگیری
load فرفیت بارگیری
loads بارگیری مهمات
stow بارگیری کردن
roll-on/roll-off بارگیری- تخلیه
quay سکوی بارگیری
carburizing pot فرف بارگیری
bulk loading بارگیری در مخازن
aprons محوطه بارگیری
apron محوطه بارگیری
cargo net تور بارگیری
stowed بارگیری کردن
loading plan طرح بارگیری خودرو
stevedores بارگیری وباراندازی کردن
stevedores متصدی بارگیری و تخلیه
actual obligated space محل یا جا در بارگیری دریایی
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
charging side محل بارگیری کوره
charge and discharge محل بارگیری و باراندازی
loading space فضای قابل بارگیری
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
loading chart طرح بارگیری هواپیما
cargo port دریچه بارگیری ناو
loading list لیست بارگیری خودرو
stevedore متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore بارگیری وباراندازی کردن
embarkation table جدول قابلیت بارگیری
shiping agent کارگزار بارگیری کشتی
cargo plan طرح بارگیری ناو
staging unit یکان بارگیری کننده
bulk loading بارگیری مخزن به طور یک جا
loading بارگیری مهمات درهواپیما
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
stevedoring charges هزینههای بارگیری وباراندازی
ingot charging crane جراثقال بارگیری شمش
bulk load method روش بارگیری با بارقوال
tactical loading بارگیری رزمی یا جنگی
initial program load بارگیری برنامه اغازی
shiping agent حق العمل کار بارگیری کشتی
maximum load rating قابلیت بارگیری نامی حداکثر
palletetisation درکفه بارگیری قرار دادن
roll on roll off روش بارگیری مستقیم ناو
reloadable control storage انباره با کنترل بارگیری مجدد
railway end پل سکوی بارگیری راه اهن
stevedore متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
The ship is loading. کشتی درحال بارگیری است
mutilation table جدول راهنمای بارگیری خودروها
stevedore متصدی بارگیری و حمل و نقل
stevedores متصدی بارگیری و حمل و نقل
loading ramp راهروی شیب دار بارگیری
bulk load method روش استفاده از بارگیری قوال
lay day ایام بارگیری و باراندازی کشتی
capacity load حداکثر فرفیت بارگیری ناو
lay day روز بارگیری وباراندازی کشتی
lading بارگیری عمل بار کردن
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
free in and out بدون هزینه تخلیه و بارگیری
fio بدون هزینه تخلیه و بارگیری
bridge plate پل بین سکوی بارگیری وخودرو
embarkation order ترتیب سوار شدن یا بارگیری
laydays ایام بارگیری و باراندازی کشتی
port شراب شیرین بارگیری کردن
despatch money جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
stevedores متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
accessorial services خدمات بارگیری و تخلیه بار
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lighterage هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
dispatch money جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
despatch money پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
portcall درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
drayage چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
pickup zone منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
mutilation table جدول بارگیری پیش بینی شده
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
ipl Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
actual placement قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
portcapacity فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
lighterage هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
block stowage loading بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
take on <idiom> ضبط کردن،بارگیری کردن
lade بارگیری کردن خالی کردن
ammunition loading line صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
lighterage هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
aprons محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
carload shipment حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com