Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
demonetization
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
Other Matches
exchange depareciation
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
value added
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ad valorem
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
forfeiture
تنزل ارزش
currency depreciation
تنزل ارزش پول
cut rate
تنزل قیمت
deflation
تنزل قیمت
mark down
تنزل قیمت
devalued
تنزل قیمت دادن
devaluate
تنزل قیمت دادن
devalues
تنزل قیمت دادن
devaluing
تنزل قیمت دادن
devalue
تنزل قیمت دادن
devaluation
تنزل قیمت پول
regressive tax
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
ceiling price
حداکثر قیمت قانونی
ceiling prices
حداکثر قیمت قانونی
legal right toa property
حق قانونی نسبت به ملکی
advalorem
به نسبت قیمت
price ratio
نسبت قیمت
ad valorem duty
حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
amendment
پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
amendments
پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
mark up price inflation
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
arc elasticity of demand
= Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
cross elasticity of demand
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
cost records
مدارک قیمت تمام شده مدارک تعیین ارزش
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
currency depreciation race
تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
advalorem duty
حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
knot ratio
نسبت تعداد گره
[این کسر جهت مقایسه تراکم گره در طول و عرض بافت بکار رفته و عاملی جهت تعیین قیمت فرش می باشد.]
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
book value
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
to lay down a rule
قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
cost plus pricing
تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
unbundled software
نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
capital gain
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
underprice
قیمت پایین تراز قیمت بازار
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
automatic release date
تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index
یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price
فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
normal price
قیمت عادی قیمت معمولی
last price
اخرین قیمت حداقل قیمت
shadow price
شبه قیمت قیمت ضمنی
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
quantum valebat
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
currency devaluation
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
legitimated
عذر قانونی قانونی
legitimating
عذر قانونی قانونی
legitimate
عذر قانونی قانونی
legitimates
عذر قانونی قانونی
authorized stoppage
برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
spiral of wages and prices
حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
decreased
تنزل
reductions
تنزل
decreases
تنزل
fall
تنزل
abate
تنزل
degression
تنزل
decrease
تنزل
contraction
تنزل
reduction
تنزل
set back
تنزل
decadence
تنزل
depreciation
تنزل
contractions
تنزل
degradation
تنزل
abated
تنزل
abates
تنزل
abating
تنزل
decadency
تنزل
regress
تنزل
declines
تنزل
declined
تنزل
regression
تنزل
step backwards
تنزل
decline
تنزل
declining
تنزل
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
fall off
<idiom>
تنزل کردن
degradation
تنزل درجه
degradation
تنزل رتبه
reducing
تنزل دادن
to go backward
تنزل کردن
to come down with a run
تنزل کردن
retrograde
تنزل کننده
magnetic declination
تنزل مغناطیسی
magnetic decay
تنزل مغناطیسی
lowered
تنزل دادن
lower
تنزل دادن
devaluation
تنزل نرخ
lowers
تنزل دادن
decays
خرابی تنزل
decaying
خرابی تنزل
pejorative
تنزل دهنده
decayed
خرابی تنزل
lowering
تنزل دادن
graceful degradation
تنزل مطبوع
fall
تنزل کردن
degrades
تنزل دادن
depressions
تنزل افسردگی
reduce
تنزل دادن
decay
خرابی تنزل
depressions
تنزل ناصافی
depression
تنزل ناصافی
depreciator
تنزل دهنده
depreciative
تنزل دهنده
demotion
تنزل رتبه
fall
تنزل کرد ن
degrades
تنزل کردن
depression
تنزل افسردگی
degrade
تنزل دادن
degrade
تنزل کردن
active
تنزل بردار
reduces
تنزل دادن
declining industry
صنعت درحال تنزل
degrade
تنزل رتبه دادن
comedown
تنزل رتبه ومقام
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
demonetize
تنزل پیدا کردن
fluctuation
ترقی و تنزل نوسان
fluctuable
مستعد ترقی و تنزل
demoting
تنزل رتبه دادن
decline
تنزل کردن کاستن
demote
تنزل رتبه دادن
degrades
تنزل رتبه دادن
declines
تنزل کردن کاستن
demoted
تنزل رتبه دادن
demotes
تنزل رتبه دادن
to sink in the scale
در مقام تنزل کردن
declining
تنزل کردن کاستن
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
roll back
عمل تنزل دادن
declined
تنزل کردن کاستن
decays
فاسد شدن تنزل کردن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
decaying
فاسد شدن تنزل کردن
decayed
فاسد شدن تنزل کردن
decay
فاسد شدن تنزل کردن
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
undulation
صعودو نزول ترقی و تنزل
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
marginal cost pricing
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
trover
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
picayubnish
بی ارزش
fustian
بی ارزش
naught
بی ارزش
no par
بی ارزش
picayune
بی ارزش
value
ارزش
brummagem
کم ارزش
brummagem
بی ارزش
good for nothing
بی ارزش
values
ارزش
valuing
ارزش
market value
ارزش
cost
ارزش
raffish
بی ارزش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com