Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (2 milliseconds)
English
Persian
depression
تنزل افسردگی
depressions
تنزل افسردگی
Other Matches
neurotic depression
افسردگی روان رنجوری افسردگی نوروتیک
exchange depareciation
تنزل ارزش پول خارجی تنزل قیمت ارز
the blues
افسردگی
mopishness
افسردگی
moodiness
افسردگی
dumps
افسردگی
dispiritedness
افسردگی
depression
افسردگی
downcast
دل افسردگی
depressions
افسردگی
languishment
افسردگی
dejection
افسردگی
dismals
افسردگی
dispiritment
افسردگی
dejectedness
افسردگی
cheerlessness
افسردگی
blue devil
افسردگی
to mope oneself
افسردگی
mulligrubs
افسردگی
freeze
افسردگی
gloom
افسردگی
vapours
افسردگی
antidepressant
<adj.>
ضد افسردگی
sombreness
افسردگی
freezes
افسردگی
the sullens
افسردگی
pensiveness
افسردگی
woebegoneness
افسردگی
congelation
انجماد افسردگی
congealment
افسردگی بستن
antidepressive
داروی ضد افسردگی
agitated depression
افسردگی تهییجی
oppression
فشار افسردگی
dreary
مایه افسردگی
dreariest
مایه افسردگی
drearier
مایه افسردگی
antidepressant
داروی ضد افسردگی
despondingly
ازروی افسردگی
despondently
ازروی افسردگی
masked depression
افسردگی پوشیده
murkiness
غلظت افسردگی
melancholia agitata
افسردگی تحریکاتی
termial depression
افسردگی پایانی
postpartum depression
افسردگی پس زایمانی
melancholia
افسردگی دلتنگی
pseudodepression
افسردگی کاذب
reactive depression
افسردگی واکنشی
major depression
افسردگی عمده
in a state of depression
در حالت افسردگی
heaviness
افسردگی غلظت
anaclitic depression
افسردگی انگل واره
doldrums
افسردگی منطقه رکود
blues
افسردگی وحزن واندوه
hyp or hyps
افسردگی بیخود سودا
to mope a way
به افسردگی و پکری گذراندن
endogenous depression
افسردگی درون زاد
hypochondria
حالت افسردگی سودا
drear
مایه افسردگی ملالت انگیز
hypochondriacal
دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
manic depressive psychosis
روان پریشی شیدایی افسردگی
bluer
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluest
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
blue
مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
depressions
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
depression
کسادی بازار تجاری واقتصادی افسردگی روانی
Babies should be classified as antidepressants.
نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
reductions
تنزل
set back
تنزل
degradation
تنزل
degression
تنزل
depreciation
تنزل
declining
تنزل
reduction
تنزل
contractions
تنزل
contraction
تنزل
decreases
تنزل
decreased
تنزل
decrease
تنزل
decadence
تنزل
decadency
تنزل
declines
تنزل
decline
تنزل
abated
تنزل
regression
تنزل
fall
تنزل
step backwards
تنزل
regress
تنزل
abate
تنزل
abates
تنزل
abating
تنزل
declined
تنزل
degrades
تنزل دادن
degrade
تنزل دادن
degrade
تنزل کردن
pejorative
تنزل دهنده
graceful degradation
تنزل مطبوع
forfeiture
تنزل ارزش
decay
خرابی تنزل
cut rate
تنزل قیمت
degrades
تنزل کردن
magnetic decay
تنزل مغناطیسی
decays
خرابی تنزل
depreciator
تنزل دهنده
depreciative
تنزل دهنده
demotion
تنزل رتبه
depressions
تنزل ناصافی
decaying
خرابی تنزل
magnetic declination
تنزل مغناطیسی
fall
تنزل کردن
decayed
خرابی تنزل
depression
تنزل ناصافی
fall
تنزل کرد ن
reducing
تنزل دادن
lowers
تنزل دادن
lowering
تنزل دادن
lowered
تنزل دادن
lower
تنزل دادن
mark down
تنزل قیمت
fall off
<idiom>
تنزل کردن
reduces
تنزل دادن
active
تنزل بردار
devaluation
تنزل نرخ
retrograde
تنزل کننده
degradation
تنزل درجه
degradation
تنزل رتبه
reduce
تنزل دادن
deflation
تنزل قیمت
to come down with a run
تنزل کردن
to go backward
تنزل کردن
roll back
عمل تنزل دادن
a pejorative term
عبارتی تنزل دهنده
to sink in the scale
در مقام تنزل کردن
demoted
تنزل رتبه دادن
declining industry
صنعت درحال تنزل
demotes
تنزل رتبه دادن
declining economy
اقتصاددر حال تنزل
demote
تنزل رتبه دادن
devalues
تنزل قیمت دادن
currency depreciation
تنزل ارزش پول
devalued
تنزل قیمت دادن
devalue
تنزل قیمت دادن
devaluate
تنزل قیمت دادن
devaluing
تنزل قیمت دادن
devaluation
تنزل قیمت پول
demoting
تنزل رتبه دادن
fluctuable
مستعد ترقی و تنزل
degrade
تنزل رتبه دادن
degrades
تنزل رتبه دادن
fluctuation
ترقی و تنزل نوسان
declines
تنزل کردن کاستن
declined
تنزل کردن کاستن
decline
تنزل کردن کاستن
declining
تنزل کردن کاستن
demonetize
تنزل پیدا کردن
comedown
تنزل رتبه ومقام
undulation
صعودو نزول ترقی و تنزل
To decrease. To lower.
پایین رفتن ( تنزل وکاهش )
decaying
فاسد شدن تنزل کردن
decays
فاسد شدن تنزل کردن
decay
فاسد شدن تنزل کردن
playdown
تنزل دادن کوچک کردن
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
to be reduced to the ranks
بپایه سربازی تنزل یافتن
decayed
فاسد شدن تنزل کردن
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
nose dive
ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
bathos
تنزل از مطالب عالی به چیزهای پیش پا افتاده
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
demonetization
تنزل ارزش پول نسبت به قیمت قانونی خود
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
regressive tax
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
exchange of full powers
رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
seller's option to duble
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
put in more
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
sagged
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags
یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
roasting reduction method
روش کاهش تشویهای روش تنزل تشویهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com