Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
bearing stress
تنش تکیه گاهی
Search result with all words
anchorage distance
فاصله تکیه گاهی
anchoring effect
اثر تکیه گاهی
bearing pressure
فشار تکیه گاهی
bearing pressure on foundation
فشار تکیه گاهی شالوده
cantilever
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است
expansion bearing
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
support conditions
شرایط تکیه گاهی
Other Matches
in and out
گاهی تو و گاهی بیرون
accented
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accents
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accent
با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
accenting
: با تکیه تلفظ کردن تکیه دادن
enclitic
متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
once in a while
<adv.>
گاهی
somewhen
گاهی
whilom
گاهی
now ....now
گاهی ....گاهی
frequently
[quite often]
<adv.>
گاهی
sometimes
گاهی
once in a way
گاهی
occasionally
<adv.>
گاهی
at times
گاه گاهی
infrequently
گاه گاهی
now and a
گاه گاهی
from time to time
گاه گاهی
once in a blue moon
گاه گاهی
every now and then
گاه گاهی
now and then a guest w come
گاه گاهی میهمانی می رسید
off and on
گاهی هرچند وقت یکبار
he makes occasional mistakes
گاه گاهی اشتباه میکند
precious metals
سیم وزرو گاهی پلاطین
hit and miss
گاهی موفق وگاهی مغلوب
gapped scale
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد
huck aback
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
accept as true
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند
chugs
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
It is one of those things.
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد
chug
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugged
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
chugging
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
brochures
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
fox fire
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد
brochure
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
echolalia
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
epicanthus
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
natural erosion
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
admixtures
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند
bad break
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
young saints Šold devils
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند
atonic
بی تکیه
lolling
لم تکیه
unaccented
بی تکیه
reliance
تکیه
accumbency
تکیه
recumbency
تکیه
emphasis
تکیه
lolled
لم تکیه
enclitic
بی تکیه
loll
لم تکیه
leaning
تکیه
lolls
لم تکیه
accent
تکیه
leanings
تکیه
accented
تکیه
accenting
تکیه
accents
تکیه
arm rest
تکیه گاه
backrest
تکیه گاه
leaned
تکیه زدن
leans
تکیه کردن
leaned
تکیه کردن
lean
تکیه زدن
leans
تکیه زدن
bridge seat
تکیه گاه
accentual
تکیه دار
maulstick
تکیه دست
support roller
تکیه گاه
to base one self
تکیه کردن
to lean on a reed
تکیه بر اب کردن
to throw oneself on
تکیه کردن بر
mahlstick
تکیه دست
support bearing
تکیه گاه
saddle bearer
تکیه گاه
catch-phrase
تکیه کلام
catch-phrases
تکیه کلام
heel rest
تکیه گاه
counterfort
دیوار تکیه
postpositive
الحاقی و بی تکیه
slump over
تکیه زدن
boilerplate
تکیه کلام
point of support
تکیه گاه
lean
تکیه کردن
stay
تکیه مهار
bolsters
تکیه دادن
bolstered
تکیه دادن
bolster
تکیه دادن
anchorage
تکیه گاه
anchorages
تکیه گاه
stayed
تکیه مهار
anchors
تکیه گاه
support
تکیه گاه
insist
تکیه کردن بر
insisted
تکیه کردن بر
insisting
تکیه کردن بر
insists
تکیه کردن بر
recline
تکیه کردن
reclined
تکیه کردن
reclines
تکیه کردن
stand
تکیه گاه
anchoring
تکیه گاه
prop
تکیه گاه
rely
تکیه کردن
propped
تکیه گاه
relies
تکیه کردن
rests
تکیه دادن
propping
تکیه گاه
rest
تکیه گاه
rest
تکیه دادن
bearing
تکیه گاه
relying
تکیه کردن
fulcrum
تکیه گاه
rests
تکیه گاه
relied
تکیه کردن
anchor
تکیه گاه
slogans
تکیه کلام شعار
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
fixed support
تکیه گاه گیردار
accentuated
با تکیه تلفظ کردن
lateral support
تکیه گاه کناری
lateral support
تکیه گاه جانبی
indirect support
تکیه گاه بی واسطه
rest
تکیه گاه استراحت
hinged support
تکیه گاه مفصلی
accentuate
با تکیه تلفظ کردن
free support
تکیه گاه ازاد
slogan
تکیه کلام شعار
movable support
تکیه گاه متحرک
support pression
فشار تکیه گاه
rests
تکیه گاه استراحت
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
solid support
تکیه گاه جامد
simple support
تکیه گاه ساده
settlement of abutments
نشست تکیه گاه
seat bars
میلههای تکیه گاه
restraining support
تکیه گاه گیردار
to lean against something
تکیه زدن به چیزی
perceptual anchorage
تکیه گاه ادراکی
support
تکیه گاه پایه
armpit
تکیه گاه ارنج
armpits
تکیه گاه ارنج
accentuates
با تکیه تلفظ کردن
core print
تکیه گاه ماهیچه
accumbent
تکیه کننده سرغذا
prop
تیر شمع تکیه
lean
تکیه دادن بطرف
bow hand
دسته تکیه گاه
propping
تیر شمع تکیه
leans
تکیه دادن بطرف
abutment
تکیه گاه نیمپایه
leaned
تکیه دادن بطرف
bench wall
دیوار تکیه گاه
accentually
مطابق تکیه صدا
propped
تیر شمع تکیه
journal
تکیه گاه اصلی
journals
تکیه گاه اصلی
arch abutment
تکیه گاه قوس
accentuating
با تکیه تلفظ کردن
bearing width
عرض تکیه گاه
elastic support
تکیه گاه ارتجاعی
accumbent
تکیه دار خوابیده
bearing plate
صفحه تکیه گاه
direct support
تکیه گاه بی واسطه
support movement
تغییر مکان تکیه گاه
bossing
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bosses
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
bolstered
تکیه گاه حافظ دهانه پل
bossed
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
stiffened at the supports
تقویت شده در تکیه گاهها
staddle
چوب دستی تکیه گاه
boss
تکیه گاه یاتاقان شفت ها
spans
فاصله دو تکیه گاه تیر
support resistance
واکنش یا مقاومت تکیه گاه
bolster
تکیه گاه حافظ دهانه پل
accent mark
یکی از علائم تکیه در موسیقی
spanned
فاصله دو تکیه گاه تیر
to emphasize
تکیه کردن
[زبان شناسی]
accentually
بدانسان که تکیه صدارانشان دهد
accubation
تکیه دادن یادرازکشیدن سرخوراک
back
پشتی کنندگان تکیه گاه
backs
پشتی کنندگان تکیه گاه
spanning
فاصله دو تکیه گاه تیر
span
فاصله دو تکیه گاه تیر
stretchers
تکیه گاه پای پاروزن
stretcher
تکیه گاه پای پاروزن
bearing support
تکیه گاه متحمل بار
movable support
تکیه گاه قابل انتقال
catchword
تکیه سخن مفتاح کلام
accentuated
تکیه دادن تاکید کردن
accentuating
تکیه دادن تاکید کردن
accentuate
تکیه دادن تاکید کردن
support
تکیه گاه تصدیق کردن
accentuates
تکیه دادن تاکید کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com