Dictiornary-Farsi | تنش نوسان دار دائمی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
alternating stress	تنش نوسان دار دائمی


Other Matches

standing order	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing orders	دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainers	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
voltage swing	نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
oscilloscope	نوسان بین نوسان نما
oscillogram	نوسان سنج نوسان نگار
vibrograph	نوسان نگار نوسان سنج
vibrometer	نوسان نگار نوسان سنج
oscillograph	نوسان سنج نوسان نگار
perennials	دائمی
perennial	دائمی
constant	دائمی
permanent	دائمی
constants	دائمی
ceaseless	دائمی
standing	دائمی
continous	دائمی
sequential	دائمی
first string	دائمی
permanent magnet	اهنربای دائمی
permanent load	بار دائمی
permanent hardness	سختی دائمی
permanent error	خطای دائمی
permanent consumption	مصرف دائمی
persistent inflation	تورم دائمی
everlasting	همیشگی دائمی
permanent fault	عیب دائمی
eternal	بی پایان دائمی
continous rolling	نورد دائمی
permanent insane	مجنون دائمی
consistent flow	جریان دائمی
constant power	توان دائمی
permanent saving	پس انداز دائمی
sustained speed	سرعت دائمی
premanent way	خط ثابت خط دائمی
permanent way	مسیر دائمی
regular salary	حقوق دائمی
permanent tooth	دندان دائمی
permanent structures	ساختمانهای دائمی
permanent store	انباره دائمی
standing army	ارتش دائمی
standing committee	کمیته دائمی
steady flow	جریان دائمی
steady state	حالت دائمی
permanent storage	حافظه دائمی
permanent storage	انبارش دائمی
permanent storage	انباره دائمی
regular army	ارتش دائمی
continous operation	کار دائمی
continual	دائمی همیشگی
permanent	سیر دائمی
permanent	دائمی ماندنی
continous running	گردش دائمی
permanent income	درامد دائمی
creep limit	حد انبساط دائمی
continous earth	زمین دائمی
continous cycle	گردش دائمی
permanent color	رنگ دائمی
costant load	بار دائمی
cruising speed	سرعت دائمی اتومبیل
keelboat	قایق با تیر دائمی کف
indefinite leave to remain [British E]	جواز اقامت دائمی
continuous rain	بارش باران دائمی
perpetual motion machine	ماشین خودکار دائمی
fatigue bending test	ازمایش خمش دائمی
fatigue bending machine	دستگاه خمش دائمی
permanent magnet steel	فولاد اهنربای دائمی
permanent residence permit	جواز اقامت دائمی
continous heating furnace	کوره حرارتی دائمی
sustained short circuit	اتصال کوتاه دائمی
continous traction	نیروی کشش دائمی
fereter	[معابد دائمی در کلیساها]
continous anealing furnace	کوره ملتهب دائمی
continous strand furnace	کوره رشتهای دائمی
continous conveyor	بالابر دائمی و ثابت
continous mixer	مخلوط کننده دائمی
continous milling machine	دستگاه فرز دائمی
continous casting plant	تاسیسات ریخته گری دائمی
perennially	بطور ماندگاریا دائمی همیشه
continous casting method	روش ریخته گری دائمی
perpetual stock record	سابقه دائمی موجودی انبار
continous rod mill	دستگاه نورد سیم دائمی
continous tinning line	تاسیسات قلع کاری دائمی
engramme	تحولات دائمی هسته سلول
engram	تحولات دائمی هسته سلول
perpetuating	دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates	دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated	دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate	دائمی کردن جاودانی ساختن
permanent emplacement	موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permafrost	لایه منجمد دائمی اعماق زمین
permanent income hypothesis	فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
mandate	حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
mandate	قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
alnico	الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis	حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
engram	اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry <idiom>	رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
engramme	اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
flag station	جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
thefts	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
theft	بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
sways	نوسان
ascillation	نوسان
oscillatory motion	نوسان
sway	نوسان
vibrancy	نوسان
swayed	نوسان
head nystagmus	نوسان سر
libration	نوسان
see-saws	نوسان
swings	نوسان
lurching	نوسان
lurches	نوسان
lurched	نوسان
lurch	نوسان
see-sawing	نوسان
oscillation	نوسان
swing	نوسان
see-sawed	نوسان
see-saw	نوسان
undulation	نوسان
oscillations	نوسان
yo-yo	در نوسان
yo-yos	در نوسان
fluctuated	نوسان
fluctuates	نوسان
dead beat	بی نوسان
fluctuate	نوسان
fluctuation	نوسان
to-ing and fro-ing	نوسان
pulsation	نوسان
vibration	نوسان
vibrograph	رسام نوسان
vibrational	لرزه نوسان
line voltage variation	نوسان ولتاژ
goniometer	نوسان سنج
vibration excitation	تحریک نوسان
vibrograph	نوسان نگار
vibrometer	نوسان سنج
frequency of oscillations	فرکانس نوسان
quenching frequency	فرکانس نوسان
generation of oscillations	تولید نوسان
vacillant	نوسان کننده
see-saws	نوسان کردن
intermediate oscillation	نوسان میانی
librate	نوسان کردن
see-sawed	نوسان کردن
light fluctuation	نوسان نور
light fluctuation	نوسان روشنایی
see-saw	نوسان کردن
see-sawing	نوسان کردن
whirling mode	نوسان شفت
free oscillation	نوسان ازاد
vibration damping	میرایی نوسان
oscillometer	نوسان سنج
oscillography	نوسان نگاری
stable oscillation	نوسان پایدار
swayer	نوسان دار
swing bridge	پل نوسان دار
swingy	نوسان دار
swivelling feature	قابلیت نوسان
oscillometry	نوسان سنجی
oscilloscope	نوسان سنج
periodic fluctuation	نوسان دورهای
oscilloscope	نوسان نگار
oscilloscope	نوسان نما
self excited/induced vibration	نوسان خودالقایی
sides way	نوسان عرضی
torsional vibration	نوسان پیچشی
oscillator	نوسان ساز
oscillator	نوسان کننده
oscillating circuit	مدار نوسان
natural vibration	نوسان ازاد
multivibrator	نوسان ساز
load variation	نوسان بار
line voltage variation	نوسان شبکه
vibration damper	میراکننده نوسان
oscillogram	نوسان نگاره
oscillograph	نوسان نگار
oscillograph	نوسان نما
total amplitude of oscillation	دامنه کل نوسان
swinger	نوسان دار
oscillogram	نوسان نگاشت
vibratility	لرزه نوسان
fluctuation of load	نوسان بار
vacillation	اونگ نوسان
oscillates	نوسان کردن
oscillated	نوسان کردن
oscillate	نوسان کردن
wavers	نوسان کردن
wavering	نوسان کردن
wavered	نوسان کردن
reciprocate	نوسان کردن
reciprocated	نوسان کردن
reciprocates	نوسان کردن
modulation	نوسان فرکانس
modulation	نوسان صدا
fluctuates	نوسان داشتن