Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 208 (12 milliseconds)
English	Persian
set value	تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting	تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value	تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default	تنظیمات از پیش تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
Search result with all words
set value	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default setting	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default value	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
default	تنظیمات در کارخانه تعیین شده [رایانه شناسی] [مهندسی]
Other Matches
coarse setting	تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
configuration	تنظیمات
constellation	تنظیمات
set-up	تنظیمات
maintenance calibration	تنظیمات مربوط به نگهداری تنظیم تعمیراتی
authentication	تعیین نشانی تعیین معرف کردن
coarse sight	زاویه یاب مخصوص تنظیمات جزئی ودقیق
default	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults	مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry	تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
located	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating	جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee	کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing	تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating	تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
designation	تعیین
fixations	تعیین
fixation	تعیین
determination	تعیین
designations	تعیین
appointment	تعیین
appointments	تعیین
specification	تعیین
formulation	تعیین
emplacement	تعیین جا
assignment of space	تعیین جا
demark	تعیین حدودکردن
determination coefficient	ضریب تعیین
delimitation	تعیین حدود
determinants	تعیین کننده
abounded	تعیین حدودکردن
avow	شرط تعیین
determinant	تعیین کننده
slate	تعیین کردن
determinable	قابل تعیین
slates	تعیین کردن
slated	تعیین کردن
tell off	تعیین کردن
titration	تعیین عیار
avows	شرط تعیین
demarcation	تعیین حدود
avowing	شرط تعیین
fixes	تعیین کردن
assignability	قابل تعیین
appraisals	تعیین قیمت
assignment of tasks	تعیین وفایف
appraisal	تعیین قیمت
formulation	تعیین کردن
budget determinant	تعیین بودجه
specified	تعیین شده
assignments	تعیین تعدادسهمیه
ascertian	تعیین کردن
appointe	تعیین کردن
admensuration	تعیین اندازه
nominative	تعیین شده
fix	تعیین کردن
earmarked	تعیین شده
indicating	تعیین کننده
crucial	تعیین کننده
crucially	تعیین کننده
placements	تعیین شغل
placement	تعیین شغل
assignment	تعیین تعدادسهمیه
routes	تعیین خط مسیر
unitization	تعیین واحد
determining	تعیین کردن
determines	تعیین کردن
determine	تعیین کردن
typification	تعیین نمونه
damage assessment	تعیین خسارات
watermarks	تعیین میزان مد اب
watermark	تعیین میزان مد اب
valorization	تعیین ارزش
wage determination	تعیین دستمزد
admeasurement	تعیین اندازه
route	تعیین خط مسیر
blood types	تعیین کردن
blood type	تعیین کردن
blood groups	تعیین کردن
blood group	تعیین کردن
coefficient of determination	ضریب تعیین
completely specified	با تعیین کامل
abounds	تعیین حدودکردن
quantification	تعیین خاصیت
specifies	تعیین کردن
specify	تعیین کردن
specifying	تعیین کردن
moisture determination	تعیین رطوبت
nominations	تعیین نامزدی
job placement	تعیین شغل
signification	تعیین افهار
assignation	تعیین وقت
assignations	تعیین وقت
indentification	تعیین هویت
nomination	تعیین نامزدی
sex determination	تعیین جنسیت
price determination	تعیین قیمت
predesignation	تعیین قبلی
range determination	تعیین مسافت
abounding	تعیین حدودکردن
redirection	تعیین مسیر
laid on <past-p.>	تعیین شده
location	تعیین محل جا
locations	تعیین محل جا
orientation	تعیین جهت
orientation	تعیین موقعیت
provided <adj.> <past-p.>	تعیین شده
appropriated <adj.> <past-p.>	تعیین شده
redirection	تعیین جهت
income determination	تعیین درامد
identify	تعیین کردن
emplacement	تعیین محل
assessments	تعیین مالیات
foreordainment	تعیین از پیش
frequency determination	تعیین فرکانس
fix on	تعیین کردن
identifying	تعیین کردن
frequency allocation	تعیین فرکانس
indeterminable	تعیین ناپذیر
frequency assignment	تعیین فرکانس
frequency designation	تعیین فرکانس
bound	تعیین کردن
assessment	تعیین مالیات
identification	تعیین هویت
identified	تعیین کردن
identifies	تعیین کردن
determinative	تعیین کننده
appoints	تعیین کردن
appoint	تعیین کردن
enumeration	تعیین شماره
fault localization	تعیین محل خطا
apportionment	تعیین سهم و حصه
animadvert	تعیین تقصیر ومجازات
determinate	تعیین شده محدود
alidade	الیداددستگاه تعیین سمت
assignable	قابل تعیین و تخصیص
dream determinant	تعیین کننده رویا
permutation table	جدول تعیین رمز
prifix	قبلا تعیین کردن
predetermine	قبلا تعیین کردن
predestine	قبلا تعیین کردن
nominees	منصوب تعیین شده
determining tendency	گرایش تعیین کننده
predesignate	قبلا تعیین شده
preassigned	قبلا تعیین شده
nominee	منصوب تعیین شده
placement tests	ازمونهای تعیین شغل
pin point	تعیین دقیق نقاط
admeasure	تعیین حصه کردن
pin point	تعیین محل کردن
electroscope	تعیین کننده برق
administered price	قیمت تعیین شده
prifixal	قبلا تعیین کردن
optometry	تعیین میزان دیدچشم
authentication equipment	وسایل تعیین معرف
designable	قابل طرح یا تعیین
genealogize	تعیین نسب کردن
location theory	نظریه تعیین مکان
location of industry	تعیین مکان صنعت
to fix quota	تعیین سهمیه کردن
redirection operator	عملگر تعیین جهت
limitation clause	ماده تعیین حدود
limitation clause	عبارت تعیین حدود
dateable	قابل تعیین تاریخ
datable	قابل تعیین تاریخ
spot elevation	ارتفاع تعیین شده
specifiable	قابل تعیین یا تخصیص
identification problem	مسئله تعیین هویت
crucial experiment	ازمایش تعیین کننده
routing	تعیین مسیرعبور عزیمت
coefficient of determination	ضریب تعیین کننده
rorschach determinant	تعیین کننده رورشاخ
authentication equipment	وسایل تعیین نشانی
flight clearance	تعیین امنیت پرواز
authentication system	سیستم تعیین معرف
form determinant	تعیین کننده شکل
oddsmaker	تعیین کننده امتیاز
designatory	وابسته به تخصیص و تعیین
theory of income determination	نظریه تعیین درامد
national income determination	تعیین درامد ملی
molecular weight determination	تعیین وزن مولکولی
mix design	تعیین نسبتهای اختلاط
maximum probility detection	تعیین احتمال حداکثر
cryoscopy	تعیین نقطه انجماد
demarcating	تعیین حدود کردن
quantified	کمیت را تعیین کردن
quantifies	کمیت را تعیین کردن
quantify	کمیت را تعیین کردن
quantifying	کمیت را تعیین کردن
identifying	تعیین هویت کردن
identify	تعیین هویت کردن
identifies	تعیین هویت کردن
identified	تعیین هویت کردن
rezone	از نومحدوده تعیین کردن
assessing	تعیین کردن بستن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com