Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English
Persian
indictment
تنظیم ادعانامه
indictments
تنظیم ادعانامه
indicement
تنظیم ادعانامه
Search result with all words
indict
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicts
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
claims officer
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
Other Matches
indictment
ادعانامه
bill of indictment
ادعانامه
indictments
ادعانامه
indicement
اتهام بموجب ادعانامه
claimed
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claim
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims
دادخواست ادعانامه ادعا کردن
small claim
ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
sight adjustment
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
page
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed
سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
regulation
تنظیم
adjustments
تنظیم
formulation
تنظیم
adjustment
تنظیم
alignments
تنظیم
timing
تنظیم
alignment
تنظیم
spreading
تنظیم
set out
تنظیم
calibration
تنظیم
shaping regulating
تنظیم
regularization
تنظیم
setting ring
حلقه تنظیم
levelling screw
پیچ تنظیم
timing
تنظیم وقت
line regulator
تنظیم کننده
lineup
تنظیم کردن
make out
تنظیم کردن
method of drawing up
طرز تنظیم
pilot valve
سوپاپ تنظیم
lay down
تنظیم کردن
rocker gear
تنظیم جاروبک
thermoregulation
تنظیم حرارت
set up
تنظیم کردن
indictments
تنظیم کیفرخواست
set the watch
تنظیم نگهبانی
set screw
پیچ تنظیم
indictment
تنظیم کیفرخواست
thermostatic regulation
تنظیم با دماپای
jack screw
پیچ تنظیم
variability
قابلیت تنظیم
precision adjustment
تنظیم دقیق
preset
پیش تنظیم
pressure adjustment
تنظیم فشار
speed adjustment
تنظیم سرعت
regiment
تنظیم کردن
stup string
رشته تنظیم
redact
تنظیم کردن
regulating valve
سوپاپ تنظیم
regulating switch
کلید تنظیم
rheostat regulation
تنظیم با رئوستا
regulable
تنظیم پذیر
adjusts
تنظیم کردن
regiments
تنظیم کردن
pressure regulator
شیر تنظیم
range calibration
تنظیم مسافت
purity adjustment
تنظیم خلوص
range adjustment
تنظیم برد
adjusting
تنظیم کردن
range adjustment
تنظیم مسافت
adjust
تنظیم کردن
range of adjustment
ناحیه تنظیم
spark setting
تنظیم جرقه
regularizer
تنظیم کننده
body alinement
تنظیم بدن
adjustable
قابل تنظیم
adjustable
تنظیم پذیر
caliper setting
تنظیم پرگار
cam type regulation
تنظیم بادامکی
carburetor adjustment
تنظیم کاربراتور
cascade control
تنظیم زنجیری
check gate
دریچه تنظیم
check valve
شیر تنظیم
regulation
پهنه تنظیم
corrector
تنظیم کننده
crystal control
تنظیم با بلور
frame
تنظیم کردن
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic tuning
تنظیم الکترونی
family planning
تنظیم خانواده
adjusted
تنظیم شده
air adjustment
تنظیم هوا
adjustment of rools
تنظیم غلطک
adjustment of fire
تنظیم تیر
automatic regulation
تنظیم خودکار
adjusting point
نقطه تنظیم
adjusability
قابلیت تنظیم
regulators
تنظیم کننده
regulator
تنظیم کننده
expanded contrast
تنظیم کنتراست
fine adjustment
تنظیم فریف
fine adjustment
تنظیم دقیق
regularizing
تنظیم کردن
regularizes
تنظیم کردن
regularized
تنظیم کردن
regularize
تنظیم کردن
regularising
تنظیم کردن
regularises
تنظیم کردن
regularised
تنظیم کردن
attends
تنظیم کردن
attending
تنظیم کردن
attend
تنظیم کردن
hand regulation
تنظیم با دست
conduction
هدایت تنظیم
inductive tuning
تنظیم القائی
inductive tuning
تنظیم پرمئابیلیته
frequency tuning
تنظیم فرکانس
framer
تنظیم کننده
fine setting
تنظیم دقیق
fine setting
تنظیم میکرومتری
focusing control
تنظیم تمرکز
classifying
تنظیم کردن
classify
تنظیم کردن
classifies
تنظیم کردن
formulating
تنظیم کردن
formulates
تنظیم کردن
formulated
تنظیم کردن
formulate
تنظیم کردن
initial adjustment
تنظیم صفر
thermoregulation
تنظیم دمایی
tuneable
تنظیم پذیر
tunably
تنظیم پذیر
tunable
تنظیم پذیر
adjustment
تنظیم کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
adjustments
تنظیم کردن
trigger control
تنظیم با ماشه
calibrate
تنظیم کردن
calibrating
تنظیم کردن
voltage regulation
تنظیم ولتاژ
regulating
تنظیم کردن
alignment
صف بندی تنظیم
will adjust
تنظیم می کنم
vertical justification
تنظیم عمودی
vertical adjustment
تنظیم عمودی
calibrates
تنظیم کردن
calibrated
تنظیم کردن
alignments
تنظیم انطباق
check
دریچه تنظیم
tunes
تنظیم کردن
regulated
تنظیم کردن
tune
تنظیم کردن
checked
دریچه تنظیم
arrangements
ترتیب تنظیم
checks
دریچه تنظیم
arrangement
ترتیب تنظیم
regulate
تنظیم کردن
alignments
صف بندی تنظیم
alignment
تنظیم انطباق
to put in to shape
تنظیم کردن
to set out
تنظیم کردن
depth adjustment
تنظیم عمیق
to make out
تنظیم کردن
to draw up
تنظیم کردن
to draw out
تنظیم کردن
regulates
تنظیم کردن
spreader adjustment screw
پیچ تنظیم پخش
field rheostat
تنظیم کننده میدان
controlled war
جنگ پیش تنظیم
draw up inventory
تنظیم صورت دارایی
framing control
پیچ تنظیم تصویر
distance line
طناب تنظیم فاصله
coarse adjustment knob
دکمه تنظیم زیرین
foot screws
پیچهای تنظیم تئودولیت
damping
تنظیم کار دستگاه
winding adjustment
تنظیم سیم پیچ
azimuth fine adjustment
تنظیم قوس صحیح
blade height adjustment
پهنای تنظیم بلندی
tune up
<idiom>
تنظیم موتور ماشین
draw up
کارها را تنظیم کردن
erection bolts
پیچهای نصب و تنظیم
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
elevation adjustment
تنظیم کننده بالابر
condenser height adjustment
تنظیم انقباض ارتفاع
equivalent airspeed
سرعت تنظیم شده
flame adjustment wheel
چرخ تنظیم شعله
full-load adjustment screw
پیچ تنظیم الکتریکی
flat nose plier
انبردست قابل تنظیم
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
height adjustment foot
پایه تنظیم ارتفاع
field lens adjustment
زمینه تنظیم لنز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com