English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
vibrating relay regulation تنظیم با رله لرزنده
Other Matches
wobbler لرزنده
vibratile لرزنده
tremellose لرزنده
shakier لرزنده
populus tremula لرزنده
thrilling لرزنده
shaky لرزنده
trembling لرزنده
tremulous لرزنده
trembler لرزنده
Quakers لرزنده
Quaker لرزنده
shakiest لرزنده
vibrator coil کویل لرزنده
buffer ماشین لرزنده
shuttle لرزنده رفت وامدن کردن
shuttled لرزنده رفت وامدن کردن
shuttles لرزنده رفت وامدن کردن
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rheostatic دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
sight alinement تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
go no go اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
adjusting ring حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
trimsize اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
calibrated air speed سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
high burst ranging تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
regulation تنظیم
formulation تنظیم
shaping regulating تنظیم
set out تنظیم
adjustments تنظیم
calibration تنظیم
adjustment تنظیم
regularization تنظیم
spreading تنظیم
timing تنظیم
alignments تنظیم
alignment تنظیم
frame تنظیم کردن
speed adjustment تنظیم سرعت
set screw پیچ تنظیم
variability قابلیت تنظیم
lay down تنظیم کردن
jack screw پیچ تنظیم
attends تنظیم کردن
conduction هدایت تنظیم
indictments تنظیم کیفرخواست
set the watch تنظیم نگهبانی
set up تنظیم کردن
setting ring حلقه تنظیم
indictment تنظیم ادعانامه
indictment تنظیم کیفرخواست
indictments تنظیم ادعانامه
levelling screw پیچ تنظیم
regularised تنظیم کردن
regularises تنظیم کردن
fine setting تنظیم دقیق
initial adjustment تنظیم صفر
stup string رشته تنظیم
attending تنظیم کردن
checks دریچه تنظیم
indicement تنظیم ادعانامه
checked دریچه تنظیم
to draw out تنظیم کردن
attend تنظیم کردن
check دریچه تنظیم
hand regulation تنظیم با دست
to make out تنظیم کردن
pressure regulator شیر تنظیم
crystal control تنظیم با بلور
corrector تنظیم کننده
inductive tuning تنظیم پرمئابیلیته
inductive tuning تنظیم القائی
thermoregulation تنظیم حرارت
thermoregulation تنظیم دمایی
range of adjustment ناحیه تنظیم
thermostatic regulation تنظیم با دماپای
to draw up تنظیم کردن
purity adjustment تنظیم خلوص
formulate تنظیم کردن
fine setting تنظیم میکرومتری
adjusts تنظیم کردن
range adjustment تنظیم برد
range adjustment تنظیم مسافت
method of drawing up طرز تنظیم
range calibration تنظیم مسافت
adjusting تنظیم کردن
formulated تنظیم کردن
pressure adjustment تنظیم فشار
pilot valve سوپاپ تنظیم
formulating تنظیم کردن
formulates تنظیم کردن
classify تنظیم کردن
classifying تنظیم کردن
precision adjustment تنظیم دقیق
framer تنظیم کننده
preset پیش تنظیم
focusing control تنظیم تمرکز
fine adjustment تنظیم دقیق
make out تنظیم کردن
classifies تنظیم کردن
lineup تنظیم کردن
rheostat regulation تنظیم با رئوستا
regularize تنظیم کردن
electronic tuning تنظیم الکترونی
timing تنظیم وقت
electronic control تنظیم الکترونیکی
line regulator تنظیم کننده
regularising تنظیم کردن
rocker gear تنظیم جاروبک
regularized تنظیم کردن
regulating valve سوپاپ تنظیم
regulating switch کلید تنظیم
frequency tuning تنظیم فرکانس
adjust تنظیم کردن
fine adjustment تنظیم فریف
redact تنظیم کردن
regulable تنظیم پذیر
regularizing تنظیم کردن
regularizes تنظیم کردن
regiments تنظیم کردن
regiment تنظیم کردن
regularizer تنظیم کننده
expanded contrast تنظیم کنتراست
regulates تنظیم کردن
regulators تنظیم کننده
adjusability قابلیت تنظیم
body alinement تنظیم بدن
alignment صف بندی تنظیم
calibrating تنظیم کردن
adjusting point نقطه تنظیم
depth adjustment تنظیم عمیق
regulated تنظیم کردن
regulate تنظیم کردن
adjustable تنظیم پذیر
adjustable قابل تنظیم
family planning تنظیم خانواده
adjusted تنظیم شده
regulator تنظیم کننده
calibrates تنظیم کردن
automatic regulation تنظیم خودکار
tunes تنظیم کردن
tune تنظیم کردن
arrangements ترتیب تنظیم
arrangement ترتیب تنظیم
alignments تنظیم انطباق
adjustment of fire تنظیم تیر
alignment تنظیم انطباق
calibrated تنظیم کردن
calibrate تنظیم کردن
adjustment of rools تنظیم غلطک
air adjustment تنظیم هوا
alignments صف بندی تنظیم
vertical adjustment تنظیم عمودی
trigger control تنظیم با ماشه
check gate دریچه تنظیم
check valve شیر تنظیم
tunable تنظیم پذیر
adjustments تنظیم کردن
tunably تنظیم پذیر
adjustments تنظیم تطبیق
adjustment تنظیم کردن
tuneable تنظیم پذیر
voltage regulation تنظیم ولتاژ
will adjust تنظیم می کنم
vertical justification تنظیم عمودی
cascade control تنظیم زنجیری
spark setting تنظیم جرقه
regulation پهنه تنظیم
cam type regulation تنظیم بادامکی
to put in to shape تنظیم کردن
regulating تنظیم کردن
to set out تنظیم کردن
caliper setting تنظیم پرگار
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
aircraft rigging تنظیم نهایی هواپیما
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
gas port میله تنظیم گاز
grid tuning تنظیم مدار شبکه
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
administered price قیمت تنظیم شده
gas governor وسیله تنظیم گاز
framing control پیچ تنظیم تصویر
continuous adjustable transformer مبدل تنظیم پذیر
latch تنظیم وضعیت خروجی
control member عضو تنظیم کننده
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
controlled mosaic موزاییک تنظیم شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com